کمک مالی به سایت جامع سربازان اسلام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
در کدام آیات قرآن از امیرالمومنین على(ع) با صفت مؤمن یاد شده است؟
در کدام آیات قرآن از امیرالمومنین على(ع) با صفت مؤمن یاد شده است؟

با مراجعه به تفاسیر اهل سنّت در مى یابیم که در ذیل ده آیه از آیات قرآن کریم، على(علیه السلام) با عنوان «مؤمن» نامیده شده است:
1 ـ «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً لاَّ یَسْتَوُونَ»(1)؛ (آیا کسى که با ایمان باشد همچون کسى است که فاسق است؟!).
طبرى در «تفسیر»(2) خود از عطاء بن یسار چنین نقل مى کند:
میان ولید بن عقبة بن أبى معیط و على(علیه السلام) گفت و گویى در گرفت. ولید گفت: زبان من از تو بازتر و روان تراست (از تو سخنور ترم)، و نیزه ام از تو تیزتر است، و در عقب نشاندن لشکر دشمن توانا ترم. و على(علیه السلام) گفت: «ساکت شو که تو فردى فاسق هستى». در این هنگام خداوند این آیه را نازل کرد: «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً لاَّ یَسْتَوُونَ»؛ (آیا کسى که مؤمن است مانند کسى است که فاسق است، نه اینان برابر نیستند).
این حدیث را ابن ابى الحدید در «شرح نهج البلاغه» ذکر کرده و از استادش نقل مى کند:
این حدیث از واضحاتى است که شکّى در آن نیست؛ زیرا مشهور آن را نقل کرده اند و مردم بر آن اتّفاق نظر دارند(3).
2 ـ «هُوَ الَّذِى أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ»(4)؛ (او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد...).
حافظ ابوالقاسم بن عساکر در «تاریخ مدینة دمشق»(5) از ابوهریره نقل مى کند: «مکتوبٌ على العرش: لا إله إلاّ الله وحدی لا شریک لی، ومحمّد عبدی ورسولی، أیّدته بعلیّ؛ و ذلک قوله عزّ وجلّ فی کتابه الکریم: «هُوَ الَّذِى أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ» علیٌّ وحده»؛ (بر عرش نگاشته شده است: هیچ خدایى نیست به جز منِ یگانه بى شریک. محمّد بنده و فرستاده من است که او را با على تأیید نمودم. و آن، سخن خداوند عزّوجلّ در کتاب کریمش مى باشد: «او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد» و مراد از «مؤمنین» على به تنهایى است).
سیّد همدانى در کتاب «مودّة القربى» در مودّت هشتم از حضرت على(علیه السلام) چنین نقل مى کند: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) (خطاب به من) فرمود: نام تو را در چهار جایگاه در کنار اسم خود دیدم: در سفر معراجم به سوى آسمان هنگامى که به بیت المقدس رسیدم دیدم بر صخره اى نوشته شده است: «لا إله إلاّ الله ، محمّد رسول الله، أیّدتُهُ بعلیٍّ وزیره»؛ (هیچ خدایى جز الله نیست، محمّد فرستاده خداست، او را با وزیرش على تأیید نمودم). و چون به سدرة المنتهى رسیدم بر آن نوشته بود: «إنّی أنا الله، لا إله إلاّ أنا وحدی، محمّد صفوتى من خلقى، أیّدتُه بعلیٍّ وزیره، و نصرتُه به»؛ (همانا من الله هستم، هیچ  خدایى جز من نیست، محمّد برگزیده من از میان مخلوقاتم است، او را با وزیرش على تأیید و یارى نمودم). و چون به عرش پروردگار عالمیان رسیدم بر پایه هاى آن نوشته بود: «إنّی أنا الله، لا إله إلاّ أنا، محمّد حبیبی من خلقی، أیّدتُه بعلیٍّ وزیره، ونصرتُه به»؛ (همانا من خداوند هستم هیچ خدایى جز من نیست، محمّد محبوب من از میان مخلوقاتم مى باشد، او را با وزیرش على تأیید و یارى نمودم). و چون به بهشت رسیدم بر درِ آن نوشته بود: «لا إله إلاّ أنا، محمّد حبیبی من خلقی، أیّدتُه بعلیٍّ وزیره، و نصرتُه به».
3 ـ «یَـأَیُّهَا النَّبِىُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»(6) ؛ (اى پیامبر! خداوند و مؤمنانى که از تو پیروى مى کنند، براى حمایت تو کافى هستند؛ (فقط بر آنها تکیه کن!)).
حافظ ابو نعیم در «فضائل الصحابة» به سندش نقل کرده است که این آیه درباره على(علیه السلام) نازل شده است و مراد از «الْمُؤْمِنِینَ» در آیه، على(علیه السلام) است.
4 ـ «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلاً»(7)؛ (در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند).
خطیب خوارزمى در کتاب «مناقب»(8)، و صَدْرُ الحفّاظ گنجى در کتاب «کفایة الطالب»(9) به نقل از ابن جریر و مفسّران دیگر روایت کرده اند که عبارت: «فَمِنْهُم مَن قَضَى نَحْبَهُ» از این آیه، درباره حمزه؛ و اصحابش نازل شده است. آنان با خدا پیمان بسته بودند که میدان نبرد را ترک نکرده و از دشمن روى نگردانند. پس آنقدر رو در روى دشمن جهاد نمودند تا به شهادت رسیدند. و عبارت «وَمِنْهُم مَن یَنتَظِرُ» درباره على بن ابى طالب(علیه السلام) است. او نیز در مسیر جهاد گام برداشت و هیچگاه منحرف نشد و این شیوه را تغییر نداد.
ابن حجر در کتاب «الصواعق المحرقة»(10) مى نویسد:
هنگامى که على در مسجد کوفه بر منبر سخن مى گفت، شخصى از او درباره آیه: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ...» پرسید. در جواب فرمود: «اللّهمّ غفراً، هذه الآیة نزلت فیَّ، و فی عمِّی حمزة، و فی ابن عمّی عبیدة ابن الحارث بن عبدالمطّلب؛ فأمّا عبیدة فقضى نحبه شهیداً یوم بدر. و حمزة قضى نحبه شهیداً یوم اُحد. و أمّا أنا فأنتظر أشقاها، یخضب هذه من هذه ـ و أشار إلى لحیته ورأسه ـ عَهْدٌ عهده إلیَّ حبیبی أبوالقاسم(صلى الله علیه وآله)»؛ (خداوندا مرا ببخش! این آیه درباره من و عمویم حمزه و پسرعمویم عبیدة بن حارث بن عبدالمطّلب نازل شده است؛ امّا عبیده در جنگ بدر به شهادت رسید. حمزه هم در جنگ اُحد به شهادت رسید. امّا من در انتظار روزى هستم که بدست بدبخت ترین فرد امّت به شهادت برسم و محاسنم از خون سرم رنگین شود. این پیمانى است که حبیبم ابوالقاسم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با من بسته است).
5 ـ «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»(11)؛ (سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا مى دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند) .
ابواسحاق ثعلبى در تفسیرش(12) با ذکر سند از ابوذر غفارى؛ چنین نقل مى کند: «روزى نماز ظهر را با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خواندم، فقیرى در مسجد از مردم در خواست کمک کرد ولى هیچ کس به او چیزى نداد، او هم دست هایش را به سوى آسمان بلند کرده وگفت: خداوندا شاهد باش که در مسجد پیامبرت محمّد(صلى الله علیه وآله) در خواست کمک کردم، امّا کسى به من چیزى نداد. در این هنگام على(علیه السلام) مشغول نماز و در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راستش که انگشترى در آن بود به فقیر اشاره نمود. او هم جلو آمده و انگشتر را از انگشت ایشان در آورد .
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که در مسجد حضور داشتند این منظره را مشاهده نمودند. در این هنگام رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چشم هاى خود را متوجّه آسمان کرده و عرضه داشتند: خداوندا! برادرم موسى از تو درخواست نموده و گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَیَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى * یَفْقَهُواْ قَوْلِى * وَاجْعَل لِّى وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِى * هَارُونَ أَخِى * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى * وَأَشْرِکْهُ فِى أَمْرِى»(13)؛ ((موسى) گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده کن * و کارم را برایم آسان گردان! و گره از زبانم بگشاى * تا سخنان مرا بفهمند! * و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده * برادرم هارون را! * با او پشتم را محکم کن؛ * و او را در کارم شریک ساز).
تو نیز حاجت او را برآورده کردى و فرمودى: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَاناً فَلاَیَصِلُونَ إِلَیْکُمَا»(14)؛ (بزودى بازوان تو را به وسیله برادرت محکم (و نیرومند) مى کنیم، و براى شما سلطه و برترى قرارمى دهیم؛ و به برکت آیات ما، به شما دست نمى یابند!).
«اللّهمّ وإنّی محمّد نبیّک وصفیّک، اللّهمّ واشرحْ لی صدری، ویسِّر لی أمری، واجعل لی وزیراً من اهلی، علیّاً اُشدد به ظهری»؛ (خداوندا! همانا من پیامبر و برگزیده تو هستم، خداوندا سنیه ام را گشاده گردان، و کارم را آسان نما و از خویشانم وزیرى براى من قرار ده، على را براى این کار قرار ده و پشت مرا به او محکم ساز).
ابوذر(رضی الله عنه) مى گوید: هنوز دعاى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تمام نشده بود که جبرئیل(علیه السلام) از جانب خداوند عزّوجلّ نازل شد و گفت: اى محمّد بخوان: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ...».
جمع زیادى از پیشوایان تفسیر و حدیث این کرامت امیر المؤمنین(علیه السلام) و نزول آیه درباره آن را روایت کرده اند، از آن جمله مى توان افراد ذیل را نام برد:
1 ـ طبرى در تفسیرش. 2 ـ واحدى در «أسباب النزول». 3 ـ رازى در تفسیرش. 4 ـ محبّ الدین طبرى در «الریاض». 5 ـ ابن کثیر شامى در «البدایة والنهایة». 6 ـ حافظ سیوطى در «جمع الجوامع»؛ بنابه نقل «کنز العمّال». 7 ـ ابن حجر در «الصواعق المحرقة».(15)
6 ـ «أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاَْخِرِ وَجَاهَدَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ لاَیَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ»(16)؛ (آیا سیراب کردن حجّاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسى قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو)، نزد خدا مساوى نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمى کند).
طبرى در تفسیرش(17) با ذکر سند از أنس نقل مى کند:
روزى عبّاس و شیبة بن عثمان (متولّى خانه خدا) نشسته و مشغول تفاخر و مباهات بر یکدیگر بودند. عبّاس گفت: من از تو برترم؛ زیرا عموى پیامبر، و وصىّ عبدالله پدر او، و ساقى حاجیان هستم. شیبه پاسخ داد: من از تو برترم چون امین خداوند براى نگهدارى از خانه اش و خزانه دار خانه خدا هستم، چرا تو را امین بر خانه خودش نکرد و مرا امین نمود؟! این دو نفر مشغول مشاجره بودند که على(علیه السلام) بالاى سرشان رسید. عبّاس به ایشان عرضه داشت: شیبه با من مفاخره مى کند و گمان کرده که از من برتر است. او فرمود: «عمو! شما به شیبه چه گفتید؟». عرضه داشت: گفتم من عموى رسول خدا و وصىّ پدر او و ساقى حاجیان هستم و از تو برتر مى باشم. حضرت از شیبه پرسیدند: «شیبه! تو چه گفتى؟». عرضه داشت: گفتم من از تو برترم چون امین خداوند بر خانه اش و خزانه دار آن هستم چرا تو را امین نکرد و مرا امین نمود؟!
انس مى گوید: على(علیه السلام) در پاسخ آنان فرمود: «مرا هم در مفاخره خود شریک کنید». گفتند: بسیار خوب. فرمود: «فأنا أشرف منکما، أنا أوّل من آمن بالوعید من ذکور هذه الاُمّة، و هاجر، و جاهد»؛ (من از هر دوى شما برترم؛ زیرا از میان مردان این امّت من نخستین کسى هستم که به وعیدهاى پیامبر اکرم ایمان آورده و به همراه او هجرت کرده و جهاد نمودم). آنگاه هر سه نزد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) رفته و مفاخره خویش را بازگو نمودند. ایشان چیزى در جواب آنها نفرمود تا از نزدش بازگشتند.
پس از چند روز جبرئیل(علیه السلام) از جانب خداوند متعال درباره این ماجرا آیه اى نازل کرد؛ پیامبر اکرم هر سه را فرا خواند و این آیه را براى آن ها تلاوت کرد: «أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاَْخِرِ...».
بسیارى از حافظان حدیث و علما، به صورت خلاصه و مفصّل جریان این مفاخره و نزول آیه درباره آن را نقل کرده اند. واحدى در «أسباب النزول»، قرطبى در کتاب تفسیرش، رازى در «تفسیر کبیر»، خازن در کتاب تفسیرش، و حافظ سیوطى در «الدرّ المنثور»، از جمله این افراد هستند.(18)
همچنین جمعى از شعراى گذشته که با اشعارشان روح و معناى احادیث را زنده نگاه مى داشتند، این مفاخره و نزول آیه درباره آن را به نظم در آورده اند؛ از آن جمله مى توان سیّد الشعراء حمیرى، و ناشئ، و بشنوى و امثال ایشان را نام برد.
7 ـ «إِنَّ ا لَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(19)؛ (مسلمّاً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل ها قرار مى دهد) .
ابواسحاق ثعلبى در کتاب تفسیرش(20) با ذکر سند از براء بن عازب نقل مى کند: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمودند: «قل: اللّهمّ اجعل لی عندک عهداً، واجعل لی فی صدور المؤمنین مودّة»؛ (اى على! بگو: خداوندا براى من در پیشگاهت عهدى قرار ده و محبّت مرا در دل مؤمنان قرار ده) . پس از این دعا خداوند آیه فوق را نازل کرده و دعاى امیر المؤمنین را استجابت نمود .
محبّ الدین طبرى در کتاب «الریاض النضرة»(21) از طریق حافظ سلفى از ابن حنفیّه درباره آیه نقل مى کند: «لایبقى مؤمنٌ إلاّ و فی قلبه ودٌّ لعلیّ و أهل بیته»؛ (در قلب هر فرد مؤمنى یقیناً محبت و دوستى على و اهل بیت او وجود دارد).
8 ـ «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُواْ السَّیِّــَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیَاهُمْ وَ مَمَاتَهُمْ»(22)؛ (آیا کسانى که مرتکب بدی ها و گناهان شدند گمان کردند که ما آنها را همچون کسانى قرارمى دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که حیات و مرگشان یکسان باشد؟!).
ابومظفّر سبط ابن جوزى حنفى در «تذکرة الخواصّ»(23) مى گوید: سدّى از ابن عبّاس نقل کرده است که این آیه شریفه در روز بدر و در شأن على(علیه السلام) نازل شده است. و مراد از «الَّذِینَ اجْتَرَحُواْ السَّیِّـئاتِ» عتبه و شیبه و ولید و مغیره مى باشد، و منظور از «والَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ» على(علیه السلام) است.
9 ـ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ أوْلئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»(24)؛ ((امّا) کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) هستند).
طبرى در «تفسیر»(25) خود با سندش از ابوجارود از محمّد بن على درباره آیه: «أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:«أنت یا علیّ وشیعتک»؛ (اى على! تو و شیعیانت (خیر البریّه هستید)).
خوارزمى در کتاب «مناقب»(26) از جابر روایت مى کند که وى مى گوید: «حضور پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بودیم که على بن ابى طالب(علیه السلام) وارد شد. پیامبر فرمودند: «قد أتاکم أخی»؛ (برادرم به سوى شما آمد). سپس متوجّه کعبه شده و با دستش بر آن زد. سپس فرمود: «والّذی نفسی بیده، إنَّ هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة»؛ (به آن کس که جان من در دست اوست سوگند، که این شخص و شیعیان او هستند که در روز قیامت رستگارانند). و سپس گفت: «إنّه أوّلکم إیماناً معی، و أوفاکم بعهد الله، و أقومکم بأمر الله، و أعدلکم فی الرعیّة، و أقسمکم بالسویّة، و أعظمکم عند الله مزیّة»؛ (او در میان شما نخستین کسى است که در ایمان همراه من شد، و وفادارترین شما به پیمان خداوند است، و از همه شما در انجام دستورات الهى استوارتر است، و عادل ترین شما در رفتار با مردم است، و در تقسیم درست و مساوى اموال از همه شما داناتر است، و در کمالات و فضایل از همه شما نزد خداوند باعظمت تر است). جابر مى گوید: در همین زمان بود که آیه کریمه: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» در شأن على(علیه السلام) نازل شد و از آن پس اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگاه على(علیه السلام) در مجلسى داخل مى شد مى گفتند: «قد جاء خیر البریّة»؛ (بهترین آفریده خداوند آمد).
ابن صبّاغ مالکى در «الفصول المهمّة»(27) از ابن عبّاس به صورت مرسل روایت مى کند: هنگامى که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمودند: «أنت و شیعتک، تأتی یوم القیامة أنت وهم راضین مرضیِّین، و یأتی أعداؤک غضاباً مُقمحین»(28)؛ (در روز قیامت تو و شیعیانت وارد محشر مى شوید در حالى که راضى بوده، مورد رضایت الهى هستید، و دشمنانت خشمگین بوده و در حالى که در اثر فشار غُل و زنجیرِ گردن، سرهایشان را بالا گرفته اند، وارد محشر خواهند شد).
10 ـ «وَالعَصْرِ * إِنَّ ا لاْنسانَ لَفِى خُسْر * إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ».
جلال الدین سیوطى در «الدّر المنثور»(29) مى گوید: ابن مردویه از ابن عبّاس درباره آیات: «وَالعَصْرِ * إِنَّ ا لاْنسانَ لَفِى خُسْر» روایت کرده است: مراد از آن أبوجهل بن هشام، و مراد از «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحاتِ» على(علیه السلام) و سلمان  مى باشد.(30)
      
پی نوشت:
      
(1). سوره سجده، آیه 18.
(2). جامع البیان، ج 21، ص 62 (مج 11، ج 11، ص 107).
(3). شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 394؛ ج 2، ص 103 (ج 4، ص 80، خطبه 56؛ ج 6، ص 292، خطبه 83).
(4). سوره أنفال، آیه 62.
(5). تاریخ مدینة دمشق، ج 12، ص 307.
(6). سوره أنفال، آیه 64.
(7). سوره أحزاب، آیه 23.
(8). المناقب، ص 188 (ص 279، ح 270).
(9). کفایة الطالب، ص 122 (ص 249، باب 62).
(10). الصواعق المحرقة، ص 80 (ص 134).
(11). سوره مائده، آیه 55.
(12). الکشف والبیان، ورقه 180 (تفسیر سوره مائده، آیه 55).
(13). سوره طه، آیه 25 ـ 32.
(14). سوره قصص، آیه 35.
(15). جامع البیان، ج 6، آیه 165 (مج 4، ج 6، ص 288)؛ أسباب النزول، ص 148 (ص 133)؛ التفسیر الکبیر، ج 3، ص 431 (ج 12، ص 26)؛ الریاض النضرة، ج 2، ص 227 (ج 3، ص 182، باب 4، فصل 9؛ ص 156، فصل 6)؛ البدایة والنهایة، ج 7، ص 357 (ج 7، ص 394، حوادث سال 40 هـ ق)؛ کنز العمّال، ج 6، ص 391 (ج 13، ص 108، ح 36354)؛ الصواعق المحرقة، ص 25 (ص 41).
(16). سوره توبه، آیه 19.
(17). جامع البیان، ج 10، ص 59 (مج 6، ج 10، ص 95).
(18). أسباب النزول، ص 182 (ص 164)؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 91 (ج 8، ص 59)؛ التفسیر الکبیر، ج 4، ص 422؛ تفسیر الخازن، ج 2، ص 221؛ الدرّالمنثور، ج 3، ص 218 (ج 4، ص 146).
(19). سوره مریم، آیه 96.
(20). الکشف والبیان، ورقه 19 (تفسیر سوره مریم، آیه96).
(21). الریاض النضرة، ج 2، ص 207 (ج 3، ص 157).
(22). سوره جاثیة، آیه 21.
(23). تذکرة الخواصّ، ص 11 (ص 17).
(24). سوره بیّنه، آیه 7.
(25). جامع البیان، ج 30، ص 146 (مج 15، ج 30، ص 264).
(26). المناقب، ص 66 (ص 111، ح 120؛ ص 265، ح 247).
(27). الفصول المهمّة، ص 122 (ص 121).
(28). در سوره یاسین ، آیه 8 آمده است: «إِنَّا جَعَلْنَا فِى أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَـلاً فَهِىَ إِلَى ا لاَْذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ»؛ (ما در گردن هاى آنان غل هایى قرار دادیم که تا چانه ها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است).
(29). الدرّ المنثور، ج 6، ص 392 (ج 8، ص 622).
(30). گردآوری از کتاب: گزیده ای جامع از الغدیر، علامه شیخ عبدالحسین امینی، ترجمه محمد حسین شفیعی شاهرودی، موسسه میراث نبوت، چاپ سوم، ص 153.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
توصیف به مومن،مومن در قرآن،مومن در قرآن کریم،مومن کیست؟،مومن در قرآن کیست؟،منظور از مومن در قرآن،توصیف امام علی در قرآن،توصیف امیرالمومنین در قرآن،امام علی در قرآن،امیرالمومنین در قرآن،در کدام آیات قرآن از امیرالمومنین على یاد شده،صفت مومن در قرآن،صفت مومن در قرآن کریم،مومنین
کمک مالی به سایت جامع سربازان اسلام