اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
دعوت از کوفیان ، حتی پس از شهادت حضرت مسلم(ع)
آیا امام حسین(ع) پس از شهادت مسلم بن عقیل(ع) کوفیان را رها کرد؟
امام حسین(علیه السلام) آنگاه که از حرکت به سوی کوفه منع شد قلم و کاغذى طلب کرد و نامه اى براى بزرگان کوفه که مى دانست بر رأى خود استوار مانده اند، و در واقع خطاب به عموم مردم کوفه، به این مضمون نوشت:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ إِلى سُلَیْمانِ بْنِ صُرَد، وَ الْمُسَیِّبِ بْنِ نَجْبَةَ، وَ رُفاعَةِ بْنِ شَدّاد، وَ عَبْدِاللهِ بْنِ وال، وَ جَماعَةِ الْمُؤْمِنِینَ، أَمّا بَعْدُ: فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِى عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْل وَ لا فِعْل، کانَ حَقیقاً عَلَى اللهِ أنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ». وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَوَلَّوْا عَنْ طاعَةِ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ، وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهذَا الاَمْرِ لِقَرابَتِی مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله). وَ قَدْ أَتَتْنی کُتُبُکُمْ، وَ قَدْ قَدِمَتْ عَلَىَّ رُسُلُکُمْ بِبَیْعَتِکُمْ أَنَّکُمْ لا تُسَلِّمُونی وَ لا تَخْذُلُونی، فَاِنْ وَفَیْتُمْ لِی بِبَیْعَتِکُمْ فَقَدْ أَصَبْتُمْ حَظَّکُمْ وَ رُشْدَکُمْ، وَ نَفْسی مَعَ أَنْفُسِکُمْ، وَ أَهْلی وَ وَلَدی مَعَ أَهالِیکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ، فَلَکُمْ بِى أُسْوَةٌ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عَهودَکُمْ، وَ خَلَّعْتُمْ بَیْعَتَکُمْ فَلَعَمْری ما هِىَ مِنْکُمْ بِنُکْر، لَقَدْ فَعَلْتُمُوها بِأَبی وَ أَخی وَابْنِ عَمِّی! وَالْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِکُمْ، فَحَظُّکُمْ أَخْطَأْتُمْ، وَ نَصیبُکُمْ ضَیَّعْتُمْ «فَمَنْ نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ»(1) وَ سَیُغْنِى اللّهُ عَنْکُمْ، وَ السَّلامُ».
(به نام خداوند بخشنده مهربان؛ از حسین بن على(علیه السلام) به سلیمان بن صرد، مسیّب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبدالله بن وال و همه مؤمنین، امّا بعد: شما مى دانید پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در زمان حیات خود فرمود:
«هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خداوند را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته و با سنّت پیامبر اکرم مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار نموده، ولى با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخیزد، سزاوار است که خداى متعال او را در جایگاه آن سلطان ستمگر [جهنّم] وارد کند».
شما مى دانید که این گروه [بنى امیّه] به طاعت شیطان پاى بند شده و از پیروى خداوند سرباز زدند و فساد را آشکار ساخته و حدود الهى را تعطیل کرده اند، بیت المال مسلمین را به انحصار خویش درآورده، حرام خداوند را حلال و حلالش را حرام شمرده اند و من به جهت قرابت و نزدیکى با پیامبر خدا، خود را سزاوارتر از دیگران مى دانم که با آنان مبارزه کنم.
از طرفى نامه هاى شما به من رسید. فرستادگانتان با خبر بیعت شما به نزدم آمدند [و گفتند] که شما با من بیعت کرده اید که مرا هرگز به دشمن تسلیم نخواهید کرد و در میدان مبارزه تنهایم نخواهید گذارد و در میانه راه، به من پشت نخواهید کرد. حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید به رشد و کمال خود دست یافتید، من در کنار شما و خاندان و فرزندانم در کنار خاندان و فرزندان شما خواهد بود و من اسوه و مقتداى شما خواهم بود و اگر چنین نکنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت خود را بشکنید، بجانم سوگند که چنین رفتارى از شما ناشناخته و عجیب نیست! چرا که شما با پدر و برادرم و پسر عمویم [مسلم] همین گونه رفتار کردید. فریب خورده کسى است که فریب شما را بخورد، پس [در این صورت] شما هماى سعادت را از دست داده و بهره خویش را تباه ساختید. «هر کس پیمان شکنى کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است». و خداوند به زودى مرا از شما بى نیاز خواهد کرد. والسلام).(2)
امام(علیه السلام) نامه را مهر کرد و پیچید و به «قیس بن مسهّر صیداوى» داد تا به مردم کوفه برساند و چون امام از خبر کشته شدن قیس مطّلع شد، اشکش جارى گشت و به خدای خویش عرضه داشت:
«اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا و لِشیعَتِنا عِنْدَکَ مَنْزِلا کَریماً، وَ اجْمَعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ فِی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِکَ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیر»؛ (خداوندا! براى ما و شیعیان ما در نزد خود جایگاه والایى قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود گردآور که تو بر انجام هر کارى توانایى).(3)
امام(علیه السلام) در این نامه که براى عموم مردم کوفه ـ مخصوصاً بزرگان آنها ـ نوشته است بار دیگر اتمام حجّت مى کند. از یک سو وظیفه سنگین آنها را در قیام بر ضدّ جنود شیطان و سردمداران فساد و کفر و طغیان، روشن مى سازد، و از سویى دیگر عهد و پیمان و بیعت مؤکّد آنان را در حمایت از آرمان هاى خود یادآور مى شود.
جالب این که هرگز قیام و مبارزه خود را مشروط به قیام آنها نمى کند و عزم و جزم خود را براى مبارزه تا آخرین نفس با توکّل بر خداوند آشکار مى سازد.
این نامه، بار دیگر اهداف مقدّس امام(علیه السلام) را از قیام عاشورا روشن مى سازد. این اهداف نه هوس حکومت است، نه آرزوى مقام ; بلکه تنها براى مبارزه با خودکامگان، انحصارطلبان، ظالمان و ستمگران و آنهایى است که ارزش هاى الهى را پایمال کرده اند و فقط براى جلب رضاى خدا است.(4)
پی نوشت:
(1). سوره فتح، آیه 10.
(2). فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 143-145 ; مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 234-235 و بحارالانوار، ج 44، ص 381-382.
(3). فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 147 و بحارالانوار، ج 44، ص 382.
(4). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص383.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
مسلم،حضرت مسلم،کوفیان،دعوت کوفیان،دعوت از کوفیان،پس از شهادت حضرت مسلم،حضرت مسلم بن عقیل،دعوت از کوفیان ، پس از شهادت حضرت مسلم،بعد از شهادت حضرت مسلم،دعوت امام حسین حتی بعد از حضرت مسلم،امام حسین و کوفیان،کوفیان و امام حسین،دعوت امام حسین از کوفیان