اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
دیدار امام حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی
هنگامى که امام حسین(علیه السلام) با سپاه اندک خویش به «قصر بنى مقاتل»(1) رسید در آنجا خیمه اى توجّهش را جلب کرد، پرسید: «این خیمه از کیست؟» گفتند: «عبیدالله بن حرّجعفى». امام حسین(علیه السلام) «حجّاج بن مسروق جعفى» را به نزد او فرستاد. حجّاج به خیمه عبیدالله بن حرّ آمد، سلام کرد و گفت:
اى پسر حرّ! به خدا سوگند! اگر شایسته آن باشى که بپذیرى خداوند به تو کرامتى عظیم هدیه کرده است.
گفت: کدام کرامت؟
حجّاج پاسخ داد: این حسین بن على(علیه السلام) است، که تو را به یارى خویش فرا مى خواند. پس اگر در رکاب آن حضرت با دشمنانش نبرد کنى، پاداش بزرگى نصیب تو خواهد شد و اگر کشته شوى، به فیض شهادت نایل گردى.
«عبیدالله بن حرّ» گفت: من از کوفه بیرون نیامدم مگر آن که بیم داشتم حسین بن على(علیه السلام) به کوفه قدم گذارد و من آنجا باشم و یارى اش نکنم. در کوفه هیچ یاورى نمانده مگر آن که به دنیا رو کرده است، خدمت امام برگرد و این مطلب را به عرضشان برسان.
حجّاج نزد امام آمد و ماجرا را به عرض امام حسین(علیه السلام) رساند. امام برخاست و با تنى چند از یاران خود به نزد عبیدالله بن حرّ آمد. عبیدالله از امام حسین(علیه السلام) استقبال گرمى به عمل آورد و امام نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
«أَمّا بَعْدُ، یَابْنَ الْحُرِّ! فَإِنَّ مِصْرَکُمْ هذِهِ کَتَبُوا إِلَىَّ وَ خَبَّرُونی أَنَّهُمْ مُجْتَمِعُونَ عَلى نُصْرَتی، وَ أَنْ یَقُومُوا دُونِی وَ یُقاتِلُوا عَدُوِّی، وَ أَنَّهُمْ سَأَلُونِى الْقُدُومَ عَلَیْهِمْ، فَقَدِمْتُ، وَ لَسْتُ أَدْرِی الْقَوْمَ عَلى ما زَعَمُوا، لاَنَّهُمْ قَدْ أَعانُوا عَلى قَتْلِ ابْنِ عَمِّی مُسْلِمِ بْنِ عَقیل(رحمه الله)وَ شیعَتِهِ. وَ أَجْمَعُوا عَلَى ابْنِ مَرْجانَةَ عُبَیْدِاللّهِ بْنِ زِیاد یُبایِعُنِی لِیَزیدَ بْنِ مُعاوِیَةَ، وَ أَنْتَ یَابْنَ الْحُرِّ فَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤاخِذُکَ بِما کَسَبْتَ وَ أَسْلَفْتَ مِنَ الذُّنُوبِ فِى الاَْیّامِ الْخالِیَةِ، وَ أَنَا أَدْعُوکَ فِی وَقْتِی هذا اِلى تَوْبَة تُغْسَلُ بِها ما عَلَیْکَ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ أَدْعُوکَ إِلى نُصْرَتِنا أَهْلَ الْبَیْتِ، فَإِنْ أُعْطِینا حَقَّنا حَمِدْنَا اللّهَ عَلى ذلِکَ وَ قَبِلْناهُ، وَ إِنْ مُنِعْنا حَقَّنا وَ رُکِبْنا بِالظُّلْمِ کُنْتَ مِنْ أَعْوانی عَلى طَلَبِ الْحَقِّ».
(امّا بعد! اى پسر حرّ! همشهریان تو این نامه ها را برایم نوشتند و خبر دادند که همگى بر یارى من متّفق اند و در کنار من ایستاده و با دشمنانم پیکار خواهند کرد. و از من خواستند که نزدشان بروم و من نیز آمدم. ولى گمان نمى کنم که آنان بر عهدشان پایدار بمانند، زیرا آنان بر کشتن پسر عمویم ـ مسلم بن عقیل(رحمه الله) ـ و یارانش [با دشمنان] همکارى کردند، و همگى با پسر مرجانه ـ عبیدالله بن زیاد ـ که از من مى خواهد با یزید بیعت کنم، همراه شده اند. و تو اى پسر حرّ بدان! به یقین خداوند در برابر کارهایى که انجام داده اى و گناهانى که در ایّام گذشته مرتکب شده اى، از تو بازخواست خواهد کرد، و من در این لحظه از تو مى خواهم که با آب توبه گناهانت را شستشو دهى و تو را به یارى خاندان اهلبیت(علیهم السلام) فرا مى خوانم.
اگر حقّمان را به ما دادند خدا را بر آن شکر کرده و مى پذیریم و اگر آن را از ما بازداشتند و به ظلم و ستم بر ما چیره شدند تو در طلب حق، از یاوران من خواهى بود و در هر دو صورت زیانى نخواهى دید).
عبیدالله بن حرّ عرض کرد: به خدا سوگند! اى فرزند رسول الله(صلى الله علیه وآله) اگر در کوفه کسانى بودند که تو را یارى کرده و در رکابت پیکار مى نمودند، من مقاوم ترین آنان در برابر دشمنانت بودم. ولى من در کوفه شاهد بودم که مدّعیان پیروى تو از ترس بنى امیّه و شمشیرهایشان به خانه هاى خود خزیدند. تو را به خدا سوگند که این خواهش را از من مکن. من هر چه بتوانم ـ از کمک هاى مالى ـ از تو دریغ نخواهم کرد این اسب را از من بپذیر که در پى کسى با آن روان نشدم مگر آن که بر او دست یافتم و با آن از مهلکه اى نگریختم جز آن که نجات یافتم و این شمشیر را تقدیم تو مى کنم که به هر چه فرود آوردم آن را برید.
امام(علیه السلام) فرمود: «یَابْنَ الْحُرِّ! ما جِئْناکَ لِفَرَسِکَ وَ سَیْفِکَ، إِنَّما أَتَیْناکَ لِنَسْأَلَکَ النُّصْرَةَ، فَإِنْ کُنْتَ قَدْ بَخِلْتَ عَلَیْنا بِنَفْسِکَ فَلا حاجَةَ لَنا فِی شَىْء مِنْ مالِکَ،... قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ هُوَ یَقُولُ: مَنْ سَمِعَ داعِیَةَ أَهْلِ بَیْتی، وَ لَمْ یَنْصُرْهُمْ عَلى حَقِّهِمْ إِلاَّ أَکَبَّهُ اللهُ عَلى وَجْهِهِ فِى النّارِ»؛ (اى فرزند حرّ! ما به قصد اسب و شمشیرت نیامدیم، ما آمدیم تا از تو یارى بطلبیم. اگر از تقدیم جانت در راه ما دریغ مى ورزى، هیچ نیازى به مالت نداریم... من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: «هر کس فریاد استغاثه اهل بیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد خداوند وى را به رو در آتش دوزخ اندازد).
آنگاه امام حسین(ع) برخاست و به نزد یاران خود برگشت.(2)
در روایتى آمده است که امام پس از این گفتگوها در پایان به عبیدالله بن حرّ چنین فرمود:
«فَإِلاّ تَنْصُرْنا فَاتَّقِ اللّهَ أَنْ لا تَکُونَ مِمَّنْ یُقاتِلُنا، فَوَاللّهِ لا یَسْمَعُ واعِیَتَنا أَحَدٌ ثُمَّ لَمْ یَنْصُرْنا إِلاّ هَلَکَ»؛ (اگر قصد یارى ما را ندارى، پس از خدا بترس و با آنان که با ما مى جنگند مباش! به خدا سوگند! هر کس فریاد استغاثه ما را بشنود و به یارى ما نشتابد یقیناً آخرت او تباه خواهد شد).
عبیدالله بن حر عرض کرد: نه، هرگز چنین نخواهد شد! إن شاء الله (و من با دشمن شما همراهى نخواهم کرد).(3)
امام حسین(علیه السلام) بار دیگر با این سخنان پر معنى خود نشان مى دهد با این که امیدى به مردم کوفه ندارد و مى داند آنها بى وفاتر از آن هستند که به پیمان و دعوت نامه هاى خود وفا کنند و به یارى او برخیزند، باز به راه خود ادامه مى دهد، زیرا رسالت او چیز دیگرى است و برنامه اى دیگر.
در ضمن هر کس را ببیند با او اتمام حجّت مى کند، و صاحبان نفوس مطمئنّه و سعادتمندان پرافتخار و مؤمنان راستین را با خود همراه مى سازد، تا در آن کارزار تاریخى عاشورا شهد شهادت را بنوشند و با خون هاى پاک خود نهال اسلام را آبیارى کنند و پرده از چهره منافقان و دشمنان قسم خورده اسلام برافکنند.(4)
پی نوشت:
(1). این قصر که موضعى است میان عین التمر و قُطقُطانیّه (نزدیک کوفه)، منسوب به مقاتل بن حسان بوده است.
(2). فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 130-132.
(3). تاریخ طبرى، ج 4، ص 307-308 و بحارالانوار، ج 44، ص 379.
(4). گردآوري از کتاب: «عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، 1388 هـ.ش، ص 373.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
حر جعفی،عبیدالله بن حر جعفی،امام حسین و حر جعفی،حر جعفی و امام حسین،عبیدالله بن حر جعفی و امام حسین،امام حسین و عبیدالله بن حر جعفی،دیدار حر جعفی با امام حسین،دیدار امام حسین با حر جعفی،دیدار عبیدالله بن حر جعفی با امام حسین،دیدار امام حسین با عبیدالله بن حر جعفی،حر جعفی که بود؟،حر جعفی چه کسی بود؟،معرفی حر جعفی،عبیدالله بن حر جعفی کیست؟،عبیدالله بن حر جعفی چه کسی بود؟