اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
دوست داشتن ائمه(ع) ، و دشمنی با دشمنان ائمه(ع)
دوست داشتن حقیقی ائمه(ع) ، و دشمنی های واقعی با دشمنان ائمه(ع)
حکم بن عتبه می گوید که : در خدمت امام محمد باقر(ع) بودم و خانه پر از جمعیت بود ، که ناگاه پیرمردی که بر عصای خود تکیه می کرد آمد ، تا آنکه کنار در اتاق ایستاد و رو کرد به امام محمد باقر(ع) و گفت : (السلام علیک یابن رسول الله ورحمه الله وبرکاته) ، ای فرزند رسول خدا(ص) ، درود و رحمت و برکات خداوندی بر شما باد . سپس ساکت شد و منتظر جواب ماند . امام محمد باقر(ع) سلام او را پاسخ داد ، آنگاه پیرمرد روی خود را به اهل مجلس کرد و به آنها سلام نمود و ساکت ماند تا آنکه جمعیت همگی سلام او را پاسخ گفتند . سپس رو کرد به امام محمد باقر(ع) و عرض کرد : ای فرزند رسول خدا(ص) ، مرا نزدیک خود جای بده ، خدا مرا فدایت گرداند . به خدا قسم ، به راستی من شما را دوست دارم و هر کسی شما را دوست داشته باشد دوست دارم ، و به خدا قسم این دوستی ام به خاطر طمع دنیوی نیست ، و من به راستی با دشمنان شما دشمنم ، و از آنها بیزارم و نفرت دارم ، و به خدا قسم این دشمنی و نفرت به خاطر انتقام جوئی یا کدورتی شخصی که بین من و او باشد نیست ، و به خدا قسم حلال شما را حلال می دانم و حرام شما را حرام می دانم ، و منتظر امر شما و دولت کریمه شما هستم ، آیا امیدوار باشم و شما نسبت به من امیدی دارید ؟ خداوند مرا فدای شما گرداند . امام محمد باقر(ع) فرمودند : به سوی من بیا ، به سوی من بیا ، و او را کنار خود نشانید ، سپس امام محمد باقر(ع) فرمودند : ای پیرمرد ، شخصی خدمت پدرم علی بن الحسین(ع) رسید و از آن حضرت همین سوال تو را پرسش نمود ، پدرم امام سجاد(ع) به او فرمودند : إن تمُت ترد علی رسول الله(ص) وعلی علی والحسن والحسین، وعلی علی بن الحسین علیهم السلام ویثلج قلبک، ویبرد فؤادک وتقر عینک وتستقبل بالروح والریحان مع الکرام الکاتبین . اگر با این حال از دنیا رفتی بر رسول خدا(ص) ، امیرالمؤمنین علی(ع) ، امام حسن مجتبی(ع) ، امام حسین(ع) و علی بن الحسین السجاد(ع) وارد می شوی و دلت خنک می شود و قلبت خشنود و چشمانت روشن می گردد و هنگامی که جان به حلقومت می رسد فرشتگان با آغوش باز و با دسته های گل به استقبال تو می آیند . و اگر زنده ماندی آنچه باعث روشنی چشمان تو است خواهی دید و در مقامات عالی بهشت با ما خواهی بود . پیرمرد که گویا از شنیدن گفتار امام محمد باقر(ع) شوق زده شده بود عرض کرد : ای ابوجعفر ، چه فرمودید ؟ امام محمد باقر(ع) بار دیگر مطالبی را که فرموده بود تکرار کرد . پیرمرد شگفت زده گفت : الله اکبر ، ای ابوجعفر ، اگر بمیرم بر رسول خدا(ع) و امیرالمؤمنین علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و علی بن الحسین(ع) وارد می شوم ... و همان مطالبی را که امام محمد باقر(ع) فرموده بود تکرار کرد . سپس پیرمرد صدا را به گریه بلند کرد و گریه راه گلویش را گرفته هق هق می کرد تا نقش زمین گردید ، اهل مجلس از مشاهده حال این پیرمرد و گریه های او همه ناله کردند . امام محمد باقر(ع) با انگشتان مبارک اشک از گوشه های چشم پیرمرد پاک کرد و آنها را فرو ریخت . پیرمرد سر بلند کرد و به امام محمد باقر(ع) عرض کرد : ای فرزند رسول خدا(ص) ، دست مبارک خود را بده تا ببوسم ، خداوند مرا فدای شما گرداند . آنگاه دست امام محمد باقر(ع) را گرفت و بوسید و بر چشمان و صورت خود نهاد ، سپس پیراهن خود را بالا زد و سینه و شکم خود را برهنه نمود و دست امام محمد باقر(ع) را بر آن گذاشت و بعد از آن از جا برخاست و خداحافظی گفت . امام محمد باقر(ع) از پشت سرش به او نگاه می کرد و او می رفت ، سپس امام محمد باقر(ع) رو به اهل مجلس کرد و فرمودند : من أحب أن ینظر إلی رجل من أهل الجنه فلینظر إلی هذا . هر که دوست دارد یکی از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند .
(القطره - سید احمد مستنبط(ره) - جلد1 - بخش امام محمد بن علی الباقر(ع) - صفحه 525)
دوست،دوست حقیقی،دوست داشتن حقیقی،دشمنی های واقعی،دشمنان ائمه،دشمنان اهلبیت،دشمنان خدا،دوست داشتن حقیقی ائمه،دشمنی های واقعی با دشمنان ائمه،دوستی و دشمنی،دوست و دشمن،دشمن و دوست،دوست واقعی