اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
علت مقابله امیرالمومنین علی(ع) با ناکثین
چرا امیرالمومنین علی(ع) به پیشنهاد درگیر نشدن با طلحه و زبیر جواب رد داد؟
هنگامى که «طلحه» و «زبیر» پیمان شکنى کردند و با «عایشه» به «بصره» آمدند و آن جا را در زیر سلطه خود قرار دادند، بعضى معتقد بودند که امام با آنها درگیر نشود؛ آنها را به حال خود رها سازد و پایه هاى خلافت را محکم کند، چیزى نمى گذرد که آنان تسلیم مى شوند.
امام (علیه السلام) در خطبه ششم نهج البلاغه در پاسخ کسانى که این پیشنهاد را مطرح کردند مى فرماید: (به خدا سوگند من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم [در برابر لانه اش] به خواب مى رود تا این که صیّاد به او مى رسد و دشمنى که در کمین اوست غافلگیرش مى کند!)؛ «وَاللهِ لا اَکُونُ کَالضَّبُعِ(1) تَنامُ عَلى طُولِ اللَّدْمِ(2)، حَتّى یَصِلَ اِلَیْها طالِبُها، وَ یَخْتِلَه(3) راصِدُه». (4)
این ضرب المثل از آن جا پیدا شده است که معروف است کفتار حیوان ابلهى است و به آسانى مى توان او را شکار کرد؛ به این ترتیب که صیّاد آهسته با ته پاى خود یا قطعه سنگ یا چوبدستى به در لانه کفتار مى زند و او به خواب مى رود سپس او را به راحتى صید مى کند.
واقعیّتهاى تاریخى آن زمان نشان مى دهد که پیشنهاد عدم تعقیب «طلحه» و «زبیر» بسیار ساده لوحانه بود؛ چرا که نقشه این بود که آنها «بصره» و سپس «کوفه» را در اختیار خود بگیرند و «معاویه» با آنها بیعت کند و در «شام» از مردم نیز براى آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخشهاى عمده جهان اسلام در اختیار جاه طلبان پیمان شکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست «على»(علیه السلام) بماند.
آنها با تکیه بر شعار خونخواهى «عثمان» روز به روز مردم را به هیجان بیشتر فرا مى خواندند و تدریجاً این شعار که قاتل
«عثمان»، «على»(علیه السلام) است را در میان مردم پخش مى کردند و مردم ناآگاه را بر ضدّ امام مى شوراندند.
واضح است که اگر «امیرمؤمنان على»(علیه السلام) با سرعت، ابتکار عمل را در دست نمى گرفت نقشه منافقان به زودى عملى مى شد و همان گونه که مى دانید با آن سرعت عمل که امام در پیش گرفت نخستین توطئه و تلاش جدایى طلبان را در نطفه خاموش ساخت و به آسانى «بصره» و «کوفه» و تمام عراق را نجات داد و اگر برنامه امام در مورد ظالمان «شام» با مخالفت بعضى از یاران نا آگاه رو به رو نمى شد به خوبى «شام» نیز از شرّ ظالمان نجات مى یافت و پاکسازى مى شد و جهان اسلام یکپارچه در اختیار آن حضرت قرار مى گرفت ولى متأسفانه جهل و نا آگاهى و لجاجت در برابر فریب و نیرنگ دشمن، کار خود را کرد و جنگ با «شامیان» در آستانه پیروزى کامل، متوقّف گشت.
سپس در ادامه این سخن امام به نکته دیگرى مى پردازد که گفتار اوّلش را با آن تکمیل مى کند، مى فرماید: (من نه تنها غافلگیر نمى شوم بلکه با هوشیارى تمام مراقب مخالفان هستم و ابتکار عمل را از دست نمى دهم و با شمشیر برنده هواداران حق، بر کسانى که به حق پشت کرده اند نبرد مى کنم و با دستیارى فرمانبرداران مطیع با عاصیان ناباور مى جنگم؛ و این روش همیشگى من است تا روزى که زندگى ام پایان گیرد!)؛ «وَلکِنّى اَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ اِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَ بِالسّامِعِ الْمُطیعِ الْعاصِیَ الْمُریبَ اَبَداً، حَتّى یَاْتى عَلَىَّ یَوْمى».
بدیهى است در یک جامعه، همواره همه مردم طالب حق نیستند؛ گروهى بى ایمان یا سست ایمان و هواپرست و جاه طلب وجود دارند که وجود یک پیشواى عالم و عادل را مزاحم منافع نامشروع خود مى بینند و دست به تحریکات مى زنند و از حربه هاى فریب و نیرنگ و دروغ و تهمت و شایعه پراکنى بهره مى گیرند. پیشوایان آگاه و بیدار باید به این گونه افراد مهلت ندهند و همانند یک عضو فاسد سرطانى، آنها را از پیکر جامعه جدا سازند و نابود کنند؛ و در صورتى که خطرشان شدید نباشد آنها را محدود کنند؛ و همیشه هواداران حق و مطیعان گوش بر فرمان، سلاح برنده اى براى در هم کوبیدن این گروهند.
امام(علیه السلام) در سوّمین و آخرین نکته از سخن خود اضافه می کند که این کار شکنیها برای من تازگی ندارد: (به خدا سوگند از زمان وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تا امروز همواره از حقّم باز داشته شده ام و دیگران را بر من مقدّم داشته اند!)؛ «فو الله ما زِلتُ مدفوعا عن حقّی، مستأثراً علی، منذ قبض الله نبیه صلی الله علیه و آله و سلم حتی یوم الناس هذا».
اشاره به این که کار «طلحه» و «زبیر» یک مسئله تازه نیست؛ حلقه ای است از یک جریان مستمر، که از روز وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.
قابل توجّه این که در کلامى از «امیرمؤمنان على»(علیه السلام) که مرحوم «شیخ مفید» در «ارشاد» آورده است چنین مى خوانیم: «هذا طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ لَیْسا مِنْ اَهْلِ النُّبُوَّةِ وَ لا مِنْ ذُرّیَّةِ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله وسلم) حینَ رَاَیا اَنَّ اللهَ قَدْ رَدَّ عَلَیْنا حَقَّنا بَعْدَ اَعْصُر فَلَمْ یَصْبِرا حَوْلا واحِداً وَ لا شَهْراً کامِلا حَتّى وثَبا عَلى دَأبِ الماضینَ قَبْلَهُما لِیَذْهَبا بِحَقّی وَ یُفَرِّقا جَماعَةَ الْمُسْلِمینَ عَنّی»؛ (این «طلحه» و «زبیر» با این که نه از خاندان نبوتّند و نه از فرزندان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، هنگامى که دیدند خداوند حقّ ما را بعد از سالها به ما باز گردانده حتّى یک سال، بلکه یک ماه کامل صبر نکردند! و برخاستند و همان روش گذشتگان را در پیش گرفتند که حقّ مرا از میان ببرند و جماعت مسلمین را از گرد من پراکنده سازند)! (5)
امام(علیه السلام) در این گفتار تاریخى خود درسى به همه زمامداران بیدار و با ایمان و مسئولین کشورهاى اسلامى داده است که براى مقابله با خطرات دشمن، گاه روزها، بلکه ساعتها و لحظه ها سرنوشت ساز است. نباید فرصت را به سادگى از دست بدهند و تسلیم پیشنهادهاى سُست عافیت طلبان گردند.
امام(علیه السلام) افرادى را که این لحظات حسّاس را از دست مى دهند تشبیه به «کفتار» کرده است. این تشبیه از چند جهت قابل توجّه است:
«کفتار» حضور دشمن را احساس مى کند ولى با زمزمه هاى او به خواب مى رود؛ خوابى که منتهى به اسارت و مرگ او مى شود.
«کفتار» در خانه و لانه خود شکار مى شود.
«کفتار» حتّى بدون کمترین مقاومت در چنگال دشمن گرفتار مى گردد و به دام مى افتد.
کسانى که فرصتهاى زودگذر را با خوش باوریها یا ضعف و سستى یا تردید و تأمّل از دست مى دهند نیز همچون کفتارند، به خواب مى روند و در خانه و لانه خود به دام مى افتند و مقاومتى از خود نشان نمى دهند.
این سخن بدان معنا نیست که بى مطالعه یا بدون مشورت و در نظر گرفتن تمام جوانب کار اقدام کنند؛ بلکه باید با مشاورانى شجاع و هوشیار، مسائل را بررسى کرد و پیش از فوت وقت اقدام نمود. (6)
پی نوشت:
(1) . «ضبع» (بر وزن سَبُع) به معناى کفتار است و گاه سال قحطى را ضبع مى نامند به خاطر این که همه چیز را مى خورد و از بین مى برد.
(2) . «لَدْم» به گفته بسیارى از ارباب لغت به معناى کوبیدن سنگ یا چیز دیگر بر زمین است، با صدایى که شدید نباشد. طبیعى است چنین صدایى اگر به طور مکرّر واقع شود مى تواند خواب آور بوده باشد.
(3) . «یَختلها» از ماده «ختل» بر وزن ختم به معناى خدعه و نیرنگ است و «مخاتله» به معناى راه رفتن آهسته به سوى صید به طورى که فرار نکند آمده است.
(4) . «راصد» از مادّه «رصد» به معناى مراقبت کردن و در کمین نشستن است و لذا به مراقبت کردن «منجّمان» نسبت به ستارگان «رَصَد» گفته مى شود و محل آن را رصدخانه مى نامند.
(5) . «ارشاد شیخ مفید»، ج 1، ص 243، طبع «انتشارات علمیه اسلامیه».
(6) . پيام امام امير المومنين عليه السلام، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1387 ه. ش، ج 1، ص 451.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
ناکثین،طلحه و زبیر،ناکثین طلحه و زبیر،جنگ با ناکثین،مقابله با ناکثین،نبرد با ناکثین،درگیری با ناکثین،جنگ امیرالمومنین با ناکثین،جنگ امام علی با ناکثین،جنگ حضرت علی با ناکثین،مقابله امیرالمومنین با ناکثین،مقابله امام علی با ناکثین،مقابله حضرت علی با ناکثین،جنگ جمل،جنگ جمل با ناکثین،علت مقابله امیرالمومنین علی با ناکثین