اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
اتمام حجت امام حسین(ع) با سپاه دشمن در روز عاشورا
پس از آن که امام حسین(علیه السلام) سپاه دشمن را نصیحت کرد در اين هنگام عمر بن سعد رو به اشراف كوفه كرد و گفت: واى بر شما! با او تكلّم مى كنيد؟! به خدا سوگند! اين فرزند همان پدرى است كه اگر يك روز هم به سخنش ادامه مى داد از گفتن باز نمى ماند. پس پاسخش را بگوييد. در اين هنگام، شمر جلو آمد و گفت: اى حسين! اينها چيست كه مى گويى؟ به گونه اى سخن بگو كه ما بفهميم!
امام حسین(علیه السلام) فرمود: «إِتَّقُوا اللّهَ رَبَّكُمْ وَ لا تَقْتُلُوني، فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ لَكُمْ قَتْلي وَ لاَ انْتِهاكُ حُرْمَتي، فَإِنّي إِبْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ جَدَّتِي خَديجَةُ زَوْجَةُ نَبِيِّكُمْ، وَ لَعَلَّهُ قَدْ بَلَغَكُمْ قَوْلُ نَبِيِّكُمْ: اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ ( از خدا بترسيد و دست از كشتن من برداريد؛ زيرا كشتن من و هتك حرمت من، جايز نيست. من فرزند دختر پيامبر شما هستم و جدّه من خديجه، همسر پيغمبر شماست، وشايد اين سخن پيامبر به شما رسيده باشد كه فرمود: «حسن و حسين، دو آقاى جوانان اهل بهشتند).(1)
امام حسین(علیه السلام) در مقابل لشكر در حالى كه بر شمشير خود تكيه داده بود با صداى بلند فرمود:
شما را به خدا سوگند! آيا مرا مى شناسيد؟
گفتند: آرى، تو فرزند و سبط رسول خدايى.
«اُنْشِدُكُمُ اللّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدّي رَسُولُ اللّهَ(صلى الله عليه وآله)؟»؛ (شما را به خدا سوگند! آيا مى دانيد جدّم رسول خداست؟).
ـ آرى.
«اُنْشِدُكُمُ اللّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَبي عَلِىُّ بْنِ أَبي طالِب(عليه السلام)؟»؛ (شما را به خدا! آيا مى دانيد پدرم على بن ابي طالب است؟).
ـ آرى.
«اُنْشِدُكُمُ اللّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمّي فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(عليها السلام) بِنْتُ مُحَمَّد الْمُصْطَفى(صلى الله عليه وآله)؟»؛ (شما را به خدا! آيا مى دانيد مادرم فاطمه دختر پيامبر است؟).
ـ آرى.
«اُنْشِدُكُمُ اللّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتي خَديجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِد أَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الاُْمَّةِ إِسْلاماً؟»؛ (شما را به خدا سوگند! آيا مى دانيد جدّه ام، خديجه دختر خويلد، اوّلين زن مسلمان اين امّت است؟).
ـ آرى.
«اُنْشِدُكُمُ اللّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ حَمْزَةَ سَيِّدَ الشُّهَداءِ عَمُّ أَبي؟»؛ (شما را به خدا سوگند! آيا مى دانيد حمزه سيّد الشهدا، عموى پدر من است؟).
ـ آرى.
«اُنْشِدُكُمُ اللّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَعْفَرَ الطَّيّارَ فِي الْجَنَّةَ عَمِّي؟»؛ (شما را به خدا! آيا مى دانيد جعفر طيّار عموى من است؟).
ـ آرى.
سپس امام بعد از گرفتن اين اقرارها و اقرارهاى ديگر فرمود: «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمي»؛ (پس چرا و به چه دليل ريختن خونم را مباح مى شمريد؟!...).
آنها كه هيچ پاسخ منطقى نداشتند گفتند: ما تمام اينها را مى دانيم، ولى دست از تو بر نخواهيم داشت تا با تشنگى جان دهى!... .(2)
امام حسین(علیه السلام) به خوبى مى دانست، راهى جز شهادت فى سبيل الله در پيش ندارد ولى مهم اين بود كه اين شهادت، قاطبه مسلمين را بيدار كند و تكان سختى به افكار عمومى دهد، و اين امر ميسّر نبود مگر اين كه از تمام جهات اتمام حجّت و تبيين موقعيّت شود؛ مبادا فردا بعضى ادّعا كنند لشكريان يزيد امام حسین(علیه السلام) را به خوبى نشناخته بودند و به گمان اين كه يك فرد خارجى است خون آن حضرت را ريختند.
امام حسین(علیه السلام) تمام اين بهانه ها را با خطبه هاى مختلف و مكرّر خود از آنان گرفت و سند رسوايى آنها را در تاريخ اسلام و بشريّت ثبت كرد!(3)
پی نوشت:
(1). مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 252-253 و بحارالانوار، ج 45، ص 5-6.
(2). امالى صدوق، ص 135 و بحارالانوار، ج 44، ص 318 (با مختصر تفاوت).
(3). گردآوري از کتاب: «عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها»، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، 1388 هـ.ش، ص 412 و 426.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
اتمام حجت امام حسین،اتمام حجت کردن امام حسین،اتمام حجت امام حسین با دشمن،اتمام حجت امام حسین با سپاه دشمن،اتمام حجت امام حسین با لشکر دشمن،اتمام حجت امام حسین با دشمنان،اتمام حجت امام حسین با دشمن در روز عاشورا،اتمام حجت امام حسین با سپاه دشمن در روز عاشورا،اتمام حجت امام حسین با لشکر دشمن در روز عاشورا،اتمام حجت امام حسین با دشمن در عاشورا