اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امام رضا(ع) و چند تار مو از محاسن رسول الله(ص)
روزی امام رضا(ع) نزد مأمون رفت ، دید مأمون در غصه و اندوهی فرو رفته است . امام رضا(ع) فرمودند : می بینم که در غم و غصه فرو رفته ای . مامون گفت: آری ، عرب بیابانی آمده و هفت تار مو آورده و مدعی است که از موهای محاسن رسول خدا(ص) می باشد ، و از من جایزه می خواهد ، اگر در ادعایش راست گو باشد و من جایزه ندهم ، شرفم پایین خواهد آمد ، اگر دروغ بگوید ، و جایزه بدهم مورد مسخره قرار می گیرم ، نمی دانم چه کنم؟ امام رضا(ع) فرمودند : موها را بیاورید . وقتی موها را آوردند ، امام رضا(ع) آن ها را بو کرد و فرمودند : هذه أربعه من لحیه رسول الله(ص) والباقی لیس من لحیته . این چهار تار مو از محاسن رسول خدا(ص) است و بقیه از محاسن آن حضرت نیست . مأمون گفت: از کجا می گویی ؟ امام رضا(ع) فرمودند : آتش بیاورید . وقتی آتش آوردند ، حضرت موها را روی آتش قرار داد ، سه تار مو در آتش سوخت ، ولی آتش در بقیه موها اثری نکرد ، و حضرت آنها را بیرون آورد . مأمون گفت: عرب بیابانی را بیاورید . وقتی او را آوردند و در برابر مأمون قرار گرفت ، دستور داد گردنش را بزنند . عرب بیابانی گفت: گناه من چیست؟ مأمون گفت : راستش را بگو ، قصه موها چیست؟ عرب بیابانی گفت: چهار تار مو از آنها ، از موهای محاسن رسول خدا(ص) بود ، و سه تار از موهای محاسن خودم . وقتی مأمون چنین شگفتی هایی را از امام رضا(ع) دید ، حسادتش به آن حضرت بیشتر از قبل شد .
(القطره - سید احمد مستنبط(ره) - جلد2 - بخش امام علی بن موسی الرضا(ع) - صفحه 687)
محاسن رسول الله،مو از محاسن رسول الله،تار مو از محاسن رسول الله،چند تار مو از محاسن رسول الله،امام رضا و رسول الله،رسول الله و امام رضا،امام رضا و محاسن رسول الله،محاسن رسول الله و امام رضا،امام رضا(ع) و چند تار مو از محاسن رسول الله(ص)