اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
چهره اميرالمومنين على (ع) در آينه جنگ بدر
بـه عـنـوان نـمـونـه ، سـلحـشـورى و فـداكـارى عـلى (عـليه السلام ) را در آينه جنگ بدر بنگريم كه داستانش در قرآن ، ذكر شده است ، جنگ بدر، اوّلين جنگى است كه مسلمانان در آن آزمـايـش شـدند و ترس و وحشت آن جنگ ، عدّه اى از دليران اسلام را به كـنـار مى كشاند و هركدام به بهانه اى شانه خالى مى كردند و خود را از صحنه دور مى نمودند چنانكه قرآن در ترسيم اين موضوع مى فرمايد:
((كـَما اَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَانَّ فَريقا مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ # يُجادِلُونَكَ فِى الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَاءنَّما يُساقُونَ اِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ )).
(((خـشنودى بعضى از شما از چگونگى تقسيم غنايم بدر) همانند آن است كه خداوند تو را از خـانـه ات بـه حـق بـيرون فرستاد (به سوى ميدان بدر) در حالى كه جمعى از مؤ منان كـراهت داشتند. آنان با اينكه مى دانستند، اين فرمان خداست ، باز با تو ستيز مى كردند. (و آنـچـنـان وحشت زده بودند كه ) گويى به سوى مرگ رانده مى شوند و (آن را با چشم خود) مى نگرند)).
و در تعقيب آيات فوق مى فرمايد:
((وَلا تـَكـُونـُوا كـَالَّذِيـنَ خـَرَجـُوا مـِنْ دِيارِهِمْ بَطَرا وَرِئاءَ النّاسِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِاللّهِ وَاللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ)).
((و مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود از روى هواپرستى و غرور و خودنمايى كردن در بـرابـر مـردم (به سوى ميدان بدر) بيرون آمدند و مردم را از راه خدا باز مى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى كنند، آگاه است )).
بـلكـه تـا آخـر سـوره انـفـال ، سـخـن از بـهـانه جويى و شانه خالى كردن عدّه اى است ، اگـرچـه تـعـبـيـرات ، گـونـاگـون است ، ولى از نظر معنا، هماهنگ و داراى معانى متّحد مى باشند.
خلاصه اين جنگ از اين قرار است : مشركان به سرزمين بدر آمدند و براى جـنـگ بـا مـسـلمـيـن ، اصـرار مـى كـردنـد و بـه بـسـيـارى افـراد سـپـاه خـود و بـسـيـارى امـوال و سـاز و بـرگ نـظامى و تجهيرات خود، تظاهر مى كردند، ولى تعداد مسلمانان در برابر آنان كم بود (313 نفر در حدود يك سوّم سپاه دشمن ) كه به علاوه گروههايى از مـسـلمـيـن بـا بـى مـيلى به جبهه آمده بودند و اضطرار و ناچارى ، آنان را به سوى ميدان آورده بـود و وقتى كه سپاه دشمن در برابر سپاه اسلام قرار گرفت ، مشركان اعلان جنگ نـمـودند و با فريادهاى خود، مبارز طلبيدند (سه نفر به نامهاى : وليد، عتبه و شيبه از شجاعان لشگر دشمن به ميدان آمده و مسلمين را به جنگ دعوت نمودند و هماورد طلبيدند).
انـصـار (مـسـلمـيـن مـدينه ) به پيش آمدند و چند نفر از خود را به ميدان فرستادند، پيامبر (صـلّى اللّه عـليـه و آله و سلّم ) از آنان جلوگيرى كرد و به آنان فرمود:((مشركين همتاى خـود را (كـه اهـل مـكـّه انـد) بـه جـنـگ مـى طـلبـنـد و شـمـا (اهل مدينه ) همتاى آنان نيستيد)).
سـپـس رسـول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) اميرمؤ منان على (عليه السلام ) را به جـنـگ بـا دشـمـن فـرمان داد و حضرت حمزه و عبيدة بن حارث (عمو و پسرعموى خود) را به هـمـراه عـلى (عليه السلام ) فرستاد و در برابر دشمن ، صف آرايى كردند. وقتى كه اين سـه نـفـر بـه مـيـدان تاختند؛ چون كلاهخود و لباس جنگ ، آنان را پوشانده بود، دشمنان آنـان را نـشـناختند، پرسيدند شما كيستيد؟ آن سه نفر خود را معرّفى كردند و نسب خود را بيان نمودند و گفتند:((كِفاءٌ كِرامٌ؛ شما همتايان گرامى هستيد)). نايره جنگ (تن به تن ) در گرفت (به مقتضاى سن ) وليد با على (عليه السلام ) به نبرد پرداخت و على (عليه السـلام ) بـه او مـهلت نداد و او را كشت . عتبه با حمزه به جنگ پرداخت ، طولى نكشيد كه به دست حمزه كشته شد. شيبه با عبيده هماور شد (و اين دو، مدّتى جنگيدند) دو ضربت بين آنان رد و بدل شد كه يكى از آنها باعث جدايى ران عبيده گرديد، على (عليه السلام ) با ضـربتى بر شيبه ، عبيده رااز چنگال او رهانيد و همين ضربت ، شيبه را كشت و در كشتن او حمزه (عليه السلام ) نيز على (عليه السلام ) را يارى مى كرد.
كـشته شدن سه نفر از دلاوران دشمن ، نخستين شكست ذلّت و سرافكندگى را بر كافران وارد سـاخـت ، آنـان بـا وحـشـت و حيرت ، مرعوب اقتدار مسلمين گشتند و نشانه هاى پيروزى مسلمين ، آشكار شد.
سـپـس عـلى (عـليـه السلام ) در برابر ((سعيد بن عاص )) قرار گرفت و با او به نبرد پـرداخـت در حـالى كه ديگران از برابر شمشير على (عليه السلام ) گريختند و همان دم سعيد بن عاص نيز به دست على (عليه السلام ) كشته شد.
سـپـس ((حـنـظـله )) پـسـر ابـوسفيان ، در برابر على (عليه السلام ) قرار گرفت ، على (عـليـه السلام ) او را نيز كشت . پس از او ((طعيمة بن عدى )) به جنگ على (عليه السلام ) آمد، على (عليه السلام ) او را نيز به هلاكت رساند.
و سـپس على (عليه السلام ) ((نوفل بن خويلد)) را ـ كه از شيطانهاى قريش بود ـ كشت و بـه هـمـين منوال يكى پس از ديگرى به دست على (عليه السلام ) كشته شدند به گونه اى كه بيش از نيمى از كشته شدگان دشمن كه جمعا هفتاد نفر بودند (36 نفر آنان ) تنها به دست با كفايت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) كشته شدند و همه مسلمين كه در جنگ بدر شـركـت كـرده بـودنـد، همراه سه هزار نفر از فرشتگان كه نشانه هاى مخصوصى داشتند ، نيم ديگر از آن هفتاد نفر را كشتند، بنابراين ، على (عليه السلام ) به اعانت الهى و توفيقات و تاءييدات خداوند، تنها عهده دار كشتن نيمى از كشته شدگان شد و در نـتـيـجـه پـيـروزى مسلمين بر دشمن ، به دست على (عليه السلام ) صورت گرفت و پايان جنگ نيز اينگونه بود كه پيامبر( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مشتى از ريگ زمين را بـرداشت و به روى دشمن پاشيد و فرمود: ((شاهَتِ الْوُجُوهْ؛ زشت باد چهره هاى شما))، و هيچ كس از دشمن در صحنه نماند و همه پا به فرار گذاشتند:((و خداوند امور مؤ منان را در جنگ ، كفايت كرد و او قوى و شكست ناپذير است )).
سایت جامع سربازان اسلام
کلمات کلیدی : جنگ بدر،بدر،بدریون،جنگ در اسلام،اسلام و جنگ،جنگ اسلامی،جنگ های مسلمانان،جنگ اسلام و کفر،جنگ جنگ تا پیروزی،جنگ های صدر اسلام،در جنگ بدر چه گذشت،در جنگ بدر چه گذشت؟،313،313نفر،313 یار،شهدای بدر