اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
چهره اميرالمومنين على (ع ) در جنگ خيبر
پـس از صـلح حـُدَيـبـِيـّه ، جـريـان جـنـگ خـيـبـر در سال هفتم هجرت پيش آمد و پيروزى در اين جنگ نيز به دست اميرمؤ منان على (عليه السلام ) انـجـام گـرفت و از افتخارات زندگى آن حضرت ، مربوط به فتح در اين جنگ است كه همه راويان و تاريخ نويسان بر آن اتّفاق دارند و هيچ كس ترديد در آن ننموده است .
آنگاه كه ابوبكر پرچم را به دست گرفت و شكست خورد و اين شكست مايه سرافكندگى و ذلّت بسيار عظيم مسلمين گرديد، سپس رسول خدا پرچم را به دست رفيق او (يعنى عمر بن خطّاب ) داد او نيز همانند اوّلى با شكست و سرافكندگى بازگشت وهمين پيشامد، اسلام را در سـراشـيـبـى سـقـوط و خـطـر جـدّى قـرار داده بـود و رسـول خـدا( صـلّى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) را بسيار ناراحت كرد و آثار خشم و اندوه از چـهـره رسـول خـدا( صـلّى اللّه عـليـه و آله و سلّم ) مشاهده مى شد (در اين موقعيّت خطير و سرنوشت ساز) پيامبر( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرياد برآورد:
((لاَُعـْطـيـَنَّ الرّايـَةَ غـَداً رَجـُلاً يُحِبُّهُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَيُحِبُّ اللّهَ وَرَسُولَهُ كَرّارٌ غَيْرُ فَرّارٍ لا يَرْجِعُ حَتّى يَفْتَحُ اللّهُ عَلى يَدَيْهِ)).
((قطعا فردا پرچم را به دست مردى مى دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، او كه حمله هاى پياپى مى كند و هرگز پشت به جنگ نمى نمايد و از جبهه بازنمى گردد تا خداوند به دست او فتح و پيروزى را نصيب فرمايد)).
پـرچـم را (فـرداى آن روز) بـه دسـت امـيرمؤ منان على (عليه السلام ) داد و فتح خيبر به دسـت او انـجـام يـافت . از مفهوم گفتار رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) (در سخن فوق ) استفاده مى شود كه آن دونفر فرارى داراى آن وصفى كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سـلّم ) از عـلى (عـليـه السلام ) نمود (يعنى او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسـولش او را دوسـت دارند) نيستند، چنانكه ذكر وصف ((كَرّار)) (حمله كننده استوارو ثابت قدم در صحنه جنگ ) بيانگر خروج فراريان از اين وصف است و اين جبران قهرمانانه على (عـليـه السلام ) از خسارات شكستهاى قبل ، دليل روشنى بر يگانگى حضرت على (عليه السـلام ) در ايـن پـيروزى آفرينى و افتخار است كه احدى در اين افتخار، با على (عليه السلام ) شركت ندارد.
حسّان بن ثابت (شاعر معروف رسول خدا) در اين راستا چنين سرود:
وَكانَ عَلِىُّ اَرَمَدُ الْعَيْنِ يَبْتَغِى
دَواءً فَلَمّا لَمْ يَحِسّ مُداوِياً
شَفاهُ رَسُولُ اللّهِ مِنْه بِتَفْلَةٍ
فَبُورِكَ مُرْقَياً وَبُورِكَ راقِياً
وَقالَ سَاءَعْطى الرَّايَةَ الْيَوْمُ صارِماً
كَمِيّاً مُحِبّاً لِلرَّسُولِ مُوالِياً
يُحِبُّ اْلاِ لهَ وَاْلاِ لَهُ يُحبُّهُ
بِهِ يَفْتَحُ اللّهُ الْحُصُون الاَْوابِياً
فَاَصْفى بِها دوُنَ الْبَرِيَّةِ كُلِّها
عَلِيّاً وَسَمّاهُ الْوَزِيرَ الْمُواخِياً
((على (عليه السلام ) درد چشم داشت و به دنبال دواى شفابخش مى گشت ولى به آن دست نـيـافـت ،سـرانـجام رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )به وسيله ماليدن آب دهانش (به چشم على ( عليه السلام )) به او شفا داد. پس مبارك و خجسته باد هم او كه شفا يافت و هم او كه شفا داد)).
و پـيامبر فرمود:((امروز پرچم را به دست مردى بسپارم كه داراى شمشيرى برنده است و فـردى شـجـاع مـى بـاشـد و دوسـتـى تـنـاتـنـگ بـا رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دارد)) اوست كه خداوند را دوست دارد و خدا هم او را دوست دارد و خدا به دست او قلعه هاى ستبر و استوار را فتح كند براى انجام اين كار در ميان همه مردم ، على (عليه السلام ) را برگزيد و او را وزير و برادر خود خواند)).
* * *
پـس از جـنـگ خـيبر، حوادث ديگرى رخ داد كه همانند آنچه قبلاً ذكر شد، نبود و بيشتر به صـورت گـروهـى (گـروه ضربت ) بود كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن را تـشـكـيـل مـى داد و بـه سـوى دشـمـن مـى فـرسـتاد و خود آن حضرت در ميانشان نبود و اين رويدادها اهميّت رويدادهاى سابق را نداشت ؛ زيرا دشمنان ، ضعيف شده بودند و بعضى از مسلمين نياز به ديگران نداشتند، گرچه اميرمؤمنان على (عليه السلام ) در همه اين حوادث و فراز و نشيبها نقش سازنده و بهره وافر در گفتار و رفتار داشت .
سایت جامع سربازان اسلام
کلمات کلیدی : جنگ خیبر،خیبر،خیبرخیبر یا صهیون،خیبر خیبر یا صهیون،حزب الله هم الغالبون،قلعه خیبر،پرچم علی،در خیبر،کندن در خیبر،جنگ در اسلام،اسلام و جنگ،جنگ اسلامی،جنگ های مسلمانان،جنگ اسلام و کفر