اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
سيماى اميرالمومنين على (ع ) در جنگ تبوك
[سـال نـهـم هجرت ، ماه رجب بود كه به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) خبر رسيد ارتـش روم مـركـب از چـهـل هـزار سـواره نـظـام بـا سـاز و بـرگ كـامـل رزمـى در نـوار مـرزى ((تـبـوك )) (سـوريـه كـنـونـى ) مـسـتـقـر شـده انـد و ايـن نقل و انتقالات ، حكايت از خطر حمله و تجاوز مى كند.
پـيـامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بى درنگ به تدارك سرباز و جمع آورى اسلحه پـرداخـت و خطبه هاى آتشين خواند و دستورهايى داد و خودش همراه سى هزار نفر به سوى سرزمين تبوك حركت كردند، با توجّه به اينكه فاصله تبوك با مدينه 610 كيلومتر است ، سپاه روم ناگهان خود را در برابر قدرت عظيم اسلام ديد، و از مرزها عقب نشينى نمود و وانـمود كرد كه قصد تجاوز ندارد، پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) پس از مشورت با ياران و پس از ده يا بيست روز اقامت ، براى تجديد قوا به مدينه بازگشت .]
در آغاز جنگ تبوك ، خداوند به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) وحى كرد كه خودش بـه سـوى تـبـوك حـركـت كـنـد و مـردم را براى حركت به سوى تبوك برانگيزد و به او آگـاهـى داد كـه نـيـازى بـه جنگ نيست و آن حضرت گرفتار جنگ نخواهد شد و امور، بدون شـمـشـيـر رو بـه راه خـواهـد شـد وقتى كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) تصميم خـروج از مـدينه گرفت ، اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) را جانشين خود در مدينه كرد تا از افـراد خانواده و فرزندان و مهاجران سرپرستى كند و خطاب به على (عليه السلام ) فرمود:
((يا عَلِىُّ! اِنَّ الْمَدِينَةَ لا تَصْلُحُ اِلاّبِى اَوْبِكَ؛ اى على ! شهر مدينه سامان نيابد، جز به وجود من يا به وجود تو)).
بـه ايـن تـرتـيـب ، آن حـضـرت را با كمال صراحت و آشكارا جانشين خود ساخت و امامت على (عليه السلام ) را به روشنى تصريح نمود.
و در ايـن مـورد، روايـات بـسـيـار رسيده مبنى بر اينكه منافقان وقتى كه از جانشينى على (عـليه السلام ) با خبر شدند به مقام شامخ او حسد بردند و اين موضوع بر آنان گران و سـنـگـيـن بـود كـه عـلى (عـليـه السلام ) داراى چنين مقامى شود و دريافتند كه با خروج پـيـامـبـر( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) على (عليه السلام ) از مدينه نگهدارى مى كند و دشـمـنـان نـمـى تـوانند دست طمع بر مدينه بيفكنند (با توجّه به اينكه تقريبا مدينه از مـسـلمـيـن خـالى شـده بـود و حـتـّى شـخـص پـيـامـبـر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) رفته بـودواحـتـمـال خـطـر هجوم دشمنان ساكن حجاز، به مدينه مركز اسلام وجود داشت ). منافقين كـوشـش داشتند كه به هر صورتى شده ، على (عليه السلام ) را همراه پيامبر بفرستند، چـرا كـه هـدفـشـان ايـن بـود با دورى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فساد و بى نظمى در مدينه به وجود بياورند و بانبودن مردى كه مردم از او حساب مى برند،بتوانند به هدف شوم خود برسند و حسادت داشتند از اينكه على (عليه السلام ) در مدينه در رفاه و آسـايـش بـسر برد ولى مسلمين دستخوش رنج سفر طولانى و طاقت فرسا گردند، و در ايـن مـورد، راه چـاره اى مى انديشيدند، سرانجام شايع كردند كه اگر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ، على (عليه السلام ) را در مدينه به جاى خود گذارده از روى احترام و دوسـتـى نـيـسـت بـلكـه از روى بـى مهرى و بى اعتنايى به او، او را با خود نبرده است ، اينگونه به آن حضرت تهمت زدند، همانند تهمت قريش به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سـلّم ) بـه امـورى مانند: مجنون ، ساحر، شاعر و كاهن ، با اينكه خلاف اين تهمتها را در مـورد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دانستند، چنانكه منافقين خلاف آنچه را شـايـع مـى كـردند، در مورد اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مى دانستند و دريافته بودند كـه عـلى (عـليـه السـلام ) خـصـوصـى تـريـن افـراد در پـيـشـگـاه رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) اسـت . و مـحـبـوبـتـريـن و سعادتمندترين و برترين انسانها در محضر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
وقـتـى كـه امـيـرمؤ منان على (عليه السلام ) از شايعه سازى منافقين با خبر شد، تصميم گرفت آنان را تكذيب و رسوا كند و دروغشان را فاش سازد، از مدينه خارج شد و خود را بـه پـيـامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) رساند و به آن حضرت عرض كرد:((منافقين مى پندارند كه تو از روى بى مهرى و خشمى كه بر من داشته اى ، مرا با خود نبرده اى و مرا جانشين خود در مدينه ساخته اى )).
پـيـامـبـر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به او فرمود:((برادرم ! به جاى خود به مدينه باز گرد؛ چرا كه امور مدينه سامان نيابد جز به وسيله من يا به وسيله تو و تو خليفه و جانشين من در ميان خاندانم و هجرتگاهم و دودمانم هستى )).
((اَما تَرْضى اَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى )).
((آيـا خـشـنـود نـيـسـتـى كـه مـقـام تو نسبت به من همچون مقام هارون نسبت به موسى ( عليه السلام ) باشد جز اينكه بعد از من پيامبرى نخواهد بود)).
و اين سخن رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيانگر چند مطلب است :
1 ـ تصريح پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به امامت على (عليه السلام ) .
2 ـ انتخاب شخص خاصّ على (عليه السلام ) براى جانشينى ، در ميان همه مردم .
3 ـ تـبـيـين فضيلتى ويژه براى على (عليه السلام ) كه هيچ كس داراى آن نيست و تنها او صاحب اين افتخار است .
4 ـ پـيـامـبـر (صـلّى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) بـا ايـن سـخن ، تمام آنچه را كه هارون در پيشگاه حضرت موسى ( عليه السلام ) داشت براى على (عليه السلام ) ثابت كرد، جز در آنچه را كه عرف مردم مى دانند مانند برادرى (تنى و پدر و مادرى ) هارون با موسى و جز آنـچـه را كـه شـخص پيامبر( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) استثنا كرد كه ((مقام نبوّت )) باشد.
و ايـن امـور، حـاكى از امتيازات خاصّ على (عليه السلام ) در ميان مسلمين است كه هيچ كس در اين امتيازات ، همتاى او و يا همسان و نزديك به او نيست .
سایت جامع سربازان اسلام
جنگ تبوک،تبوک،در جنگ تبوک چه گذشت؟،در جنگ تبوک چه گذشت؟،تباکی،تباکی کردن،سیمای علی،سیمای امام علی،اسامی کشته شدگان،اسلام علی،مذهب علوی،مذهب علی،مکتب جعفری،مرام علی،حب علی،محب علی(ع)