اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
مهدویت و مذاهب اسلامی (مشترکات و تفاوت ها)
مهدویت و مذاهب اسلامی (مشترکات و تفاوتها) در مقاله یاد شده نخست به دوازده مورد از مشترکات پیروان مذاهب اسلامی در مسئله مهدویت اشاره شده است.
بدنبال آن هفت مورد از نقاط افتراق مذاهب در مسئله مهدویت مورد بحث قرار گرفته است. از جمله نقاط مهم افتراق، نوعی بودن یا شخصی بودن مسئله مهدویت است. این بحث به دلیل اهمیت آن یا تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار گرفته، و دلایل هر دو گروه، یعنی هم دلایل طرفداران مهدویت شخصی، و هم دلیل طرفداران مهدویت نوعی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
و سرانجام با بیان هشت دلیل، نظریه مهدویت نوعی نقد، و نظریه مهدویت شخصی به اثبات رسیده است.
پیروان مذاهب مختلف اسلامی با همه اختلاف هایی که در زمینه های دیگر اعتقادی با یکدیگر دارند، در این مسئله متحدند که آینده بشریت و امّت بزرگ اسلامی، سرانجام به حکومت جهانی مهدی موعود منتهی خواهد شد. آنان با وجود این که در کلیات مسئله مهدویت با هم مشترکند، در جزئیات این مسئله میانشان اختلاف نظر وجود دارد. این قضیه به مذاهب گوناگون محدود نشده، بلکه گاه در میان پیروان یک مذهب نیز این تفاوت ها به چشم می خورد.
تنها مذهبی که از این درگیری برکنار مانده و میان پیروان آن در مسایل مهدویت اختلاف چندانی دیده نمی شود، مذهب شیعه دوازده امامی است. در این نوشتار نظر خوانندگان گرامی را به مواردی از مشترکات و تفاوت های مذاهب اسلامی در مسئله مهدویت جلب می کنم.
نقاط اشتراک:
پیروان مذاهب اسلامی در زمینه مهدویت در چند اصل دارای وحدت نظرند:
1 ـ مهدی هم نام پیامبر: نام مهدی همانند نام مبارک پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله) است.
لا تقوم الساعَةُ حتی یلی رَجُل من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی (1)
قیامت به پا نخواهد شد تا آن که مردی از اهل بیت من فرا رسد که نام او همانند نام من است.
2 ـ مهدی از اهل بیت است: به تصریح احادیث رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) مهدی از اهل بیت آن حضرت است.
لو لم یبق من الدهر الاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من اهل بیتی یملأها عدلاً کما ملئت جورا (2)
را از عدل پُر سازد همان گونه که از ظلم پُر شده باشد.
3 ـ مهدی فرزند فاطمه (علیها السلام): «المهدی حق و هو من ولد فاطمه؛(3) مهدی حق است و او از فرزندان فاطمه است».
4 ـ قیام ناگهانی و پیروزی سریع: مقدمات قیام مهدی به سرعت فراهم می شود و پیروزی او سریع خواهد بود.
المهدی منّا اهل البیت، یصلحه اللّه فی لیلة.(4)
مهدی از ما اهل بیت است. خداوند مقدمات قیام و پیروزی او را در مدت کوتاهی فراهم خواهد کرد.
5 ـ فزونی ستم پیش از قیام مهدی: پیش از قیام مهدی، جهان را نابرابری و ستم فرا خواهد گرفت؛
لا تقوم الساعة حتی تمتلی ء الارض ظلما و عدوانا، ثم یخرج رجل من عترتی....(5)
قیامت به پا نمی گردد تا آن که زمین از ستم و تجاوز پر شود. سپس مردی از عترت من قیام می کند...
6 ـ قیام دادگستر: امام مهدی با قیام خود عدالت را در سراسر جهان حاکم خواهد ساخت.
... فیملأ الارض قسطا و عدلاً...؛(6) ... سپس زمین را از عدل و داد پر می سازد.
7 ـ عُمران و آبادانی در عصر حکومت مهدی:
... فیبعث اللّه رجلاً من عترتی من اهل بیتی فیملأ به الارض قسطا... یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض، لاتدع السماء من قطرها شیئا الا صبتّهُ مدرارا و لاتدع الارض من مائها شیئا الا اخرجتهُ، حتی تتمنی الاحیاء الاموات....(7)
زنده شوند....
8 ـ نمونه کامل مردم سالاری دینی: در احادیث رسول خدا آمده است که مهدی در حکومت خود رضایت خاطر مردم را جلب می کند؛ به گونه ای که نه تنها ساکنان زمین، بلکه اهل آسمان نیز از حکومت او رضایت خواهند داشت؛ «... یرضی بخلافته اهل السماء و اهل الارض...».(8)
9 ـ فزونی نعمت:
«یخرج رجل من امتی یعمل بسنتی، ینزل اللّه له البرکة من السماء، و تخرج له الارض برکتها....(9)
می فرستد و زمین برکات خود را برای او خارج می سازد.
تنعم امتّی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قطّ....(10)
نعمت هایی برخوردار نبوده است.
10 ـ بخشش های بی شمار:
یخرج فی آخر الزمان خلیفة یعطی المال بغیر عدد.(11)
در آخر الزمان خلیفه ای قیام می کند که اموال را بدون آن که بشمارد، می بخشد.
11 ـ مقتدای مسیح:
فرود آمدن مسیح و نماز گذاردن وی پشت سر مهدی (علیه السلام) رخدادی است که مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند.
«منّا الذی یصلّی عیسی بن مریم خلفَهُ؛ (12) از ماست کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد».
12 ـ مکان بیعت:
با مهدی در کنار خانه کعبه، میان رکن و مقام بیعت خواهد شد؛ «یُبایَع المهدی بین الرکن و المقام...».(13)
نقاط افتراق:
نمونه هایی از اختلافات مذاهب در مسئله مورد نظر این گونه است:
1 ـ شخصی یا نوعی بودن مهدی: یعنی شخصیتی معین و شناخته شده است یا شخصیتی غیر معین و ناشناخته که با این نام و اوصاف خواهد آمد، در میان دانشمندان اهل سنت اختلاف است. بسیاری از آنان مهدویت را نوعی دانسته و گفته اند: پس از این در آخرالزمان، در زمانی نامشخص، فردی نامعیّن، از پدر و مادری ناشناخته، با این نام و اوصاف متولد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد کرد.(14)
معتقدند او پیش از این متولد شده و همکنون به زندگی خود ادامه می دهد.
از جمله اند: مسعودی(15)، محی الدین عربی(16)، ابن طلحه شافعی(17)، سبط ابن جوزی(18)، گنجی شافعی،(19) ابراهیم بن محمد جوینی شافعی(20)، ابن صباغ مالکی(21)، عبدالوهاب شعرانی(22)، قرمانی حنفی(23)، و حنفی قندوزی(24).
رسانید.(25)
روزگار قیامش فرا رسد. (اندکی پیش، از برخی از آنان یاد شد).
3 ـ سال ولادت: در سال ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) میان آن دسته از دانشمندان اهل سنت که ولادت مهدی را پذیرفته اند، اختلاف هایی روی داده است. بسیاری از آنان همانند دانشمندان شیعه امامیه، سال ولادت حضرت را 255 ه دانسته اند. مانند:
مسعودی(26)، ابن اثیر(27)، ابن عربی(28)، سبط ابن جوذی حنفی(29)، صلاح الدین صفدی(30)، ابن صباغ مالکی(31)، ابن طولون دمشقی(32)، ابن حجر مکی(33)، ابن عماد حنبلی(34)، محمد امین بغدادی(35)، برخی نیز ولادت وی را در سال 258 هـ دانسته اند. مانند: عبداللّه بن محمد مفارقی(36)، ابن طلحه شافعی(37)، دیار بکری(38) و....
واقع شده است.
برخی ولادت حضرت را در نهم ربیع الاول دانسته اند. مانند عبداللّه بن محمد مفارقی(39).
شماری ولادت وی را در بیست و سوم رمضان دانسته اند، مانند: ابن طلحه شافعی(40) و دیاربکری(41).
را در ماه شعبان دانسته اند.
5 ـ روز ولادت: روز ولادت پیشوای موعود نیز مورد اختلاف است. اکثر قریب باتفاق معتقدانِ به ولادت مهدی از پیروان مذاهب مختلف، روز ولادت آن حضرت را روز نیمه شعبان دانسته اند. شماری نیز، هشتم شعبان، بیست و سوم رمضان، و نهم ربیع الاول را روز ولادت گفته اند.
6 ـ پدران مهدی: در این که مهدی از نسل کدامیک از فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام اللّه علیها) است (حسن (علیه السلام) یا حسین (علیه السلام)) میان اهل سنت اختلاف است. برخی آن حضرت را از نسل امام حسن (علیه السلام)(42) و بسیاری از نسل امام حسین (علیه السلام)(43) دانسته اند.
مهدی از نسل عباس است.(44)
(45)(46)
نام پدر رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله) «عبداللّه» دانسته اند.(47)
شعبان دانسته اند.(48)
مهدی، شخصی یا نوعی:
چنان که پیش تر اشاره شد، دانشمندان اهل سنت در بحث مهدویت به دو دسته تقسیم شده اند. بیش تر آنان، مهدی مطرح شده در احادیث رسول خدا را ـ که پیامبر بشارت آمدن او را در آخر الزمان داده اند ـ شخصی ناشناخته و نامعین دانسته اند. اینان معتقدند مهدی هنوز زاده نشده و پس از این در آخرالزمان، در زمانی نامعیّن از پدر و مادری ناشناخته، زاده می شود و در زمانی نامشخص قیام خواهد کرد و اوضاع نابسامان جهان را سامان خواهد داد. اینان بر این باورند که مهدویت مسئله ای نوعی است نه شخصی. به عبارت دیگر، مهدی شخص خاص، فرزند پدر و مادری شناخته شده و دارای تاریخ تولدی مشخص نیست، بلکه فردی است به این نام اما نامعلوم، از پدر و مادری ناشناخته و دارای تاریخ تولدی نامشخص. در مقابل، شماری از آنان نیز به مهدویت شخصی معتقدند. و بر این باورند که مهدی، شخصی است شناخته شده و معیّن، او زاده شده و جهان از فیض وجود او بهره مند است. معتقدان به شخصی بودن مهدویت، مصداق بشارت های رسول خدا درباره مهدی را همان مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) دانسته اند. این دسته از دانشمندان اهل سنت، در بحث شخصی بودن مهدی تا اندازه زیادی با دانشمندان شیعه هم عقیده اند.
مهدویت شخصی و دلایل آن
در بررسی احادیث مهدی و اسناد و مدارک دیگر اسلامی، به دلایل و شواهدی برمی خوریم که از میان دو قول گذشته، نظر دوم؛ یعنی مهدویت شخصی را تأیید می کند. شماری از دلایل مورد نظر چنین است:
1 ـ حدیث خلفای اثنا عشر
صحابی رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) جابر بن سمره از آن حضرت نقل می کند که فرمود:
لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعةُ او یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش. (49)
آنان از قریش ند.
یکون لهذه الامة اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش».(50)
برای این امّت دوازده نفر خلیفه وجود خواهند داشت که همگی آنان از قریش ند.
همان گونه که می بینید، خلفای امت اسلامی و جانشینان رسول خدا دوازده نفرند، آنان خلفای کل امت اند و همگی آنان از قریش ند.
شماری از دانشمندان اهل سنت به صراحت حضرت مهدی را یکی از خلفای دوازده گانه مورد نظر رسول خدا در حدیث یاد شده دانسته اند. از آن جمله اند: ابی داود سجستانی(51)، جلال الدین سیوطی(52)، ابن کثیر(53)، شیخ سلیمان حنفی قندوزی(54)، و....
وجود یکی از آنان خالی نباشد.
افزون بر حدیث امامان اثناعشر و اظهارات دانشمدان اهل سنت، شخص رسول خدا نیز در احادیث دیگری به صراحت حضرت مهدی را یکی از خلفای امت اسلامی معرفی کرده است. به نظر می رسد اقدام دانشمندان یاد شده در تعیین مهدی به عنوان یکی از مصادیق خلفای اثناعشر برگرفته از این احادیث باشد.
من خلفائکم خلیفة یحثو المال حثیا لا یعدّه عددا.(55)
یکی از خلفای شما خلیفه ای است که اموال را می بخشد بدون آن که آن را بشمارد.
یکون فی آخر امتی خلیفة یحثی المال حثیا لا یعدّه عددا.(56)
در پایان دوران امتم خلیفه ای خواهد بود که اموال را می بخشد بدون آن که آن را بشمارد.
و به شهادت تاریخ صحیح، از سلسله امامان دوازده گانه، دوران امامت یازده نفر آنان تا میانه های سده سوم هجری قمری پایان یافته است و اکنون دوران امامت دوازهمین امام از سلسله امامان معصوم یعنی حضرت مهدی موعود (علیه السلام) است. لازمه احادیث بالا و سخن آن دسته از عالمان اهل سنت که حضرت مهدی (علیه السلام) را جزء خلفای دوازده گانه رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) دانسته اند، پذیرفتن مهدویت شخصی است نه نوعی.
2 ـ اولی الأمر
قرآن کریم به صراحت در آیه 59 سوره نساء اعلام می دارد در هر عصری تا قیامت، برای مؤمنانی که در آن عصر زندگی می کنند اولی الأمر واجب الاطاعه ای وجود دارد که همه مؤمنان موظفند بدون هیچ قید و شرطی از اولی الامر زمان خویش پیروی کنند؛
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...»
همان گونه اجماع مفسران شیعه و جمعی از مفسران اهل سنت تصریح کرده اند، فرمان خداوند به پیروی بی قید و شرط مؤمنان از اولی الامر، بیانگر عصمت اولی الامر است.(57)
عصری یک نفر بیش تر نمی تواند باشد.(58)
(59)(60)
در سنت رسول خدا برای او ادعای خلافت شده و از خلفای امت اسلامی به شمار آمده باشد.
حال وقتی به جهان معاصر نگاه می کنیم، اولی الامری که از تبار قریش و دارای ویژگیِ عصمت باشد، در سراسر جهان یک نفر باشد، و برای او در احادیث صحیح رسول خدا ادعای خلافت شده و از خلفای امت اسلامی به شماره آمده باشد(61)، جز حضرت مهدی (علیه السلام) کسی دیگری نیست. اگر حضرت مهدی (علیه السلام) را مصداق آیه مورد نظر ندانیم، برای آیه در جهان معاصر مصداق دیگری نخواهیم یافت و این قبیح و محال است که خداوند به همه مؤمنان، در سراسر جهان و در اعصار و قرون مختلف دستور دهد که بی هیچ قید و شرطی از اولی الامر پیروی کنند، ولی در جهان خارج چنین اولی الامری وجود نداشته باشد. پس هیچ راهی وجود ندارد جز آنکه حضرت مهدی (علیه السلام) را موجود و ایشان را مصداق اولی الامر در آیه مورد نظر بدانیم.
3 ـ حدیث ثقلین
رسول گرامی اسلام در حدیث معروف ثقلین به صراحت اعلام داشته است که پس از خود، دو شیی ءگران بها در میان امت، باقی می گذارد؛ «کتاب خدا و اهل بیت» ایشان. او تصریح کرده است که این دو هرگز از یکدیگر جدانخواهند شد تا در قیامت با هم در کنار حوض کوثر بر پیامبر وارد شوند؛ «و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الاحوض».
با توجه به صراحت حدیث بالا، در همه روزگاران از درگذشت رسول خدا تا قیامت همان گونه که قرآن در میان جامعه اسلامی وجود دارد، فرد معصومی از اهل بیت آن حضرت نیز باید همراه قرآن باشد.
ابن حجر هیثمی مکی پس از آوردن حدیث ثقلین، می نویسد:
و فی احادیث الحثّ علی التمسک باهل البیت اشارة الی عدم انقطاع متأهل منهم للتمسک به الی یوم القیامه، کما ان الکتاب العزیز کذلک و لهذا کانوا امانا لأهل الأرض کما یأتی. و یشهد لذلک الخبر السابق: فی کل خلف من امتی عدول من اهل بیتی.(62)
این مدعاست.
اکنون که به جهان اسلام نگاه می کنیم و آثار امت اسلامی را مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم از میان اهل بیت پیامبر (کسی که به نص سخن آن حضرت جزء اهل بیت ایشان باشد)(63) کسی جز حضرت مهدی (علیه السلام) باقی نمانده است.
حال اگر فرض کنیم همان گونه که بخشی از دانشمندان اهل سنت می گویند حضرت مهدی متولد نشده باشد، از اهل بیت پیامبر کسی در جهان وجود نخواهد داشت. در نتیجه میان کتاب خدا و عترت پیامبر جدایی خواهد افتاد و سخن پیامبر در حدیث ثقلین تکذیب خواهد شد. حال آن که صحت حدیث ثقلین مورد پذیرش دانشمندان فریقین است و به صراحتِ حدیث یاد شده میان قرآن و عترت هرگز جدایی نخواهد افتاد.
نتیجه آن که حضرت مهدی (علیه السلام) متولد شده و در جهان وجود دارد.
او در میان جامعه اسلامی، تنها کسی است که از شایستگیِ لازم برخوردار است تا مصداق «ثقل اصغر» و همتای قرآن در حدیث ثقلین قرار گیرد.
4 ـ خلیفه قریش تبار
در احادیث صحیح رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) آمده است که خلافت پس از ایشان تا قیامت به قریش اختصاص دارد، و هیچ قوم و قبیله دیگری را از آن بهره ای نیست؛
لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان.(64)
اسلامی، دوازده نفر است.
لا یزال الدّین قائما حتی تقوم الساعةُ، او یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش.(65)
کنند که همگیِ آنان از قریشند.
یا این سخن پیامبر: یکون لهذه الامة اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش.(66)
برای این امّت دوازده نفر خلیفه وجود خواهند داشت که همگی آنان از قریش اند.
تنها کسی که در عصر حاضر دارای شرایط بالا است از تبار قریش و از دودمان رسول خدا، از امامان دوازده گانه اهل بیت پیامبر و هم طبق (نص سخن رسول خدا از خلفای امت اسلامی است) تنها، حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد. اگر کسی حضرت مهدی(علیه السلام) را مصداق احادیث یاد شده نداند، برای احادیث مصداق دیگری در جهان کنونی نخواهد یافت. چون در جهان اسلام به جز امام مهدی کس دیگری نیست که هم به نص احادیث رسول خدا از خلفای امت اسلامی باشد و هم از تبار قریش.
در این صورت احادیث رسول خدا نیز تکذیب خواهد شد؛ در حالی که صحت احادیث رسول خدا مورد پذیرش فریقین بوده و ساحت مقدس پیامبر از دروغ منزه است.
به همین دلیل، لازمه پای بندی به احادیث یاد شده این است که حضرت مهدی (علیه السلام) در جهان کنونی وجود داشته باشد تا مصداق این احادیث قرار گیرد.
5 ـ ضرورت وجود امام در هر زمان
حافظان اهل سنت، از رسول خدا احادیث بسیاری نقل کرده اند که بر اساس آن در هر زمانی برای مسلمانان امامی وجود دارد و آنان وظیفه دارند آن امام را بشناسند و بیعت او را به گردن بگیرند.
تفتازانی از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) نقل کرده است:
من مات و لم یعرف امام زمانِهِ مات میتة جاهلیه.(67)
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
عبداللّه بن عمر از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) نقل کرده است:</P>
من مات بغیر امام مات میتة جاهلیه....(68)
هر کس بمیرد بدون آن که امامی داشته باشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
از حدیث های بالا به روشنی می توان به این نکته رسید که در هر زمانی برای جامعه اسلامی امامی وجود دارد که از نظر اهمیت، شناخت او عین دین و عدم شناخت او عین جاهلیت است. بی تردید مقصود از این امامان، حاکمان جور نمی توانند باشند؛ چون قرآن، مؤمنان را از نزدیک شدن به آنان برحذر داشته است؛ «و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار»(69)
اسلامی.
اگر کسی معتقد باشد که حضرت مهدی (علیه السلام) متولد نشده است، برای احادیث بالا مصداق و راه حلی نخواهد یافت و سخن رسول خدا نیز تکذیب خواهد شد. از آن جا که ساحت مقدس رسول خدا از هر دروغی منزه است، پس باید احادیث ایشان درست و دارای مصداق خارجی باشد و مصداق خارجیِ این سلسله از احادیث در جهان معاصر جز حضرت مهدی (علیه السلام) کس دیگری نمی تواند باشد.
6 ـ افزون بر مباحث گذشته، شماری از دانشمندان اهل سنت، مهدیِ مورد بشارت احادیث رسول خدا در آخرالزمان را همان امام دوازدهم شیعیان یعنی فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) دانسته و به ولادت ایشان در سال 255 هـ (یا اندکی بعد) تصریح کرده اند. شماری از اینان عبارتند از:
محی الدین ابن عربی(70)، عبدالوهاب شعرانی(71)، قرمانی حنفی(72) ، گنجی شافعی(73)، حنفی قندوزی(74)، سبط ابن جوزی حنفی(75) و....
نظر دانشمندان یاد شده تنها با نظریه مهدویت شخصی سازگار است.
7 ـ محدود کردن بیت امام حسن عسکری (علیه السلام)
تاریخ نشان می دهد که با نزدیک شدن روزگار ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) حاکمان وقت محدودیت بیش تری برای امامان معصوم پدید آورده اند. به طوری که در روزگار امام هادی و امام عسکری، محدودیت های وضع شده از سوی حکومت برای این دو امام به اندازه ای رسیده بود که ارتباط مردم با این دو امام، به کم ترین اندازه ممکن کاهش یافته بود. حاکمان وقت جاسوسانی بر خانه امام حسن عسکری گمارده بودند تا زندگی آن حضرت را زیر نظر گرفته و به حکومت گزارش دهند. هدف از همه این اقدامات این بود که از ولادت مصلح کل جلوگیری کنند و به گمان خویش، حکومت های ستمگرانه خود را از قیام عدالت گستر آن مُنجیِ بزرگ ایمنی بخشند.
این اقدام حاکمان، به درستی نشان می دهد که آنان مصداق احادیث مهدی را که رسول خدا به آمدن او بشارت داده بود، امام دوازدهم شیعیان، مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانستند. وگرنه، این همه اقدامات پیش گیرانه آنان برای جلوگیری از پدید آمدن چنین فردی معنا نداشت.(76)
پذیرفت بی آن که حکومت از این واقعه باخبر گردد.
حضرت عسکری (علیه السلام) خبر تولد حضرت مهدی را چند روز پس از تولد ایشان به تنی چند از یاران خاص خود داد و از آنان نیز خواست که رازداری نمایند و از نقل آن برای دیگران خودداری کنند.
قرینه فوق به روشنی گواه مهدویت شخصی است؛ زیرا اگر مهدی، فردی نا معین بود، پدر و مادر او مشخص نبودند و تاریخ ولادت او نیز معلوم نبود. انجام تدابیر پیش گیرانه برای جلوگیری از ولادت آن حضرت از سوی حاکمان عباسی اقدامی منطقی و خردمندانه نبود.
8ـ یکی از صفاتی که در روایات رسول خدا برای مهدی ذکر شده لقب «منتَظَر» است. منتظر یعنی کسی که مردم چشم به راه آمدن او هستند و این معنا با مهدی شخصی تناسب بیش تری دارد تا با مهدیِ نوعی. چون منتظر و چشم به راهِ کسی بودن، با شخصی که پیش تر متولد شده و زندگی می کند و مردم در انتظار آمدن او هستند سازگارتر است، تا کسی که هنوز متولد نشده و زمان ولادت او نیز روشن نیست. مجموعه دلایل و شواهد گذشته به روشنی نشان می دهد که مهدی، شخصیتی کاملاً شناخته شده است؛ این شخصیتِ بزرگِ الهی پیش از این متولد شده و هم اکنون جهان از فیض وجود او بهره مند است.
دلیل مهدویت نوعی
تنها دلیل طرفداران مهدویت نوعی، حدیثی است که ابی داود سجستانی در سنن خود نقل کرده است
لو لم یبق من الدنیا الایوم لطّول اللّه ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلاً من اهل بیتی یواطئی اسمُه اسمی، و اسم ابیه اسم ابی.(77)
که نام او همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است.
طرفداران نظریه مهدویّت نوعی می گویند: جمله «و اسم ابیه اسم ابی» نشان می دهد که مهدیِ مورد نظر در احادیث رسول خدا، امام دوازدهم شیعیان نیست، چون این مهدی نام پدرش عبداللّه است، ولی مهدیِ امام دوازدهم شیعیان نام پدرش حسن است. و این دو با هم تفاوت دارند.
در پاسخ به هواداران نظریه یاد شده می گوییم:
حدیث بالا را حافظان حدیث از طرق مختلفی نقل کرده اند. در دیگر طرق، جمله «و اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد و حدیث بدون این زایده، ذکر شده است تنها در یک نقل از نقل های حدیث، زایده فوق دیده می شود.
از جمله:
1 ـ خود «ابی داود» در نقل دیگری حدیث یاد شده را بدون آن زیاده آورده است.(78)
2 ـ «ترمذی» در صحیح خود همین حدیث را دو بار از دو طریق بدون زیادی فوق نقل کرده است.(79)
3 ـ احمد بن حنبل حدیث را در کتاب خود «مسند» پنج بار با پنج سند، بدون زیادی فوق نقل کرده است.(80)
4 ـ بزار در مسندش حدیث را چند بار از چند طریق، بدون زیاده نقل کرده است.(81)
5 ـ ابو نعیم در حلیة الاولیاء حدیث را بدون آن زیاده ذکر کرده است.(82)
6 ـ خطیب بغدادی نیز حدیث را بدون آن زیاده نقل کرده است.(83)
اثری از آن زیاده به چشم نمی خورد.
از میان 31 تن از حافظان بزرگ حدیث که حدیث مورد نظر را نقل کرده اند، تنها در نقل یک نفر از آنان زایده فوق الذکر دیده می شود و 30 نفر دیگر حدیث را بدون آن زایده نقل کرده اند.(84)
بدینسان برای افراد خردمند تردیدی باقی نمی ماند که آن زیاده هیچ اعتباری ندارد.
البته احتمال دارد این زیاده از ساخته های بنی عباس باشد؛ چرا که این امر با رویه آنان در به خدمت گرفتن افراد دروغ گو برای جعل احادیثی که تأمین کننده اهداف سیاسی آنان باشد سازگار است.
شاید زیاده فوق از ساخته های پیروان عبداللّه بن محض باشد بدین گونه که آن ها برای پیشبرد دعوت به مهدویت فرزند او، محمد بن عبداللّه بن محض، مقلب به نفس زکیه این انحراف را پدید آورده باشند. گواه این مدعا این که «محمد بن علی بن طباطبا» معروف به ابن طقطقی (متوفی 709 هـ) در تاریخ خود «الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه»(85) آورده است:
و اسم ابیه کاسم ابی.
در آغاز کار میان مردم شایع شده بود که نفس زکیه همان مهدی است که رسول خدا به آمدن وی بشارت داده است. پدر نفس زکیه نیز این مطلب را برای گروه هایی از مردم نقل و تأیید می کرد و روایت می نمود که رسول خدا فرموده است «اگر از دنیا یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را (آن قدر) طولانی خواهد کرد تا این که در آن روز مهدی و قائم ما را برانگیزد. نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است».
چنان که می بیند، در آن روزگار پدر نفس زکیه و طرفدارن وی حدیث پیامبر را با زیاده یاد شده نقل کرده و مصداق آن را محمد نفس زکیه می دانسته اند. پس این احتمال وجود دارد که زیاده یاد شده را آنان به حدیث مورد نظر افزوده باشند تا مهدویت نفس زکیه را اثبات کنند.
از این گذشته، چنان که پیش تر دیدیم، دلایل گوناگونی ثابت می کرد که مهدی موعود، متولد شده و در میان جامعه اسلامی حضور دارد. جمعی از دانشمندان اهل سنت نیز به ولادت حضرت مهدی در سال 255 هـ (یا اندکی پس از آن) تصریح کرده و به صراحت اعلام داشته اند که او، همان مهدی موعودی است که رسول خدا آمدن او را بشارت داده است. همه عالمان و مورخان شیعه نیز آنان را در این عقیده همراهی کرده اند.هم چنین، روشن شد که مسئله ولادت حضرت مهدی از پدر و مادری شناخته شده و در زمانی مشخص، مؤید نظریه مهدویت شخصی است و با مهدویت نوعی به هیچ روی سازگاری ندارد.
نیز گفتیم: مهدویت نوعی پیامدی های منفی فراوانی نیز دارد؛ چون بر اساس آن در جهان کنونی، اولی الامری معصوم، امام و خلیفه قریشی تبار و فرد معصومی از اهل بیت که همراه قرآن باشد وجود نخواهد داشت. در نتیجه، شمار زیادی از احادیث صحیح رسول خدا تکذیب خواهد شد و از آن جا که ساحت مقدس رسول گرامی از هر گونه دروغی منزه است، پس باید اولی الامر معصوم، خلیفه ای قرشی تبار، و فرد معصومی از اهل بیت در جهان وجود داشته باشد. این فرد در روزگار حاضر مصداقی جز مهدی منتظر نمی تواند داشته باشد؛ تنها کسی که می تواند مصداق آیه اولی الامر و احادیث «ثقلین»، «سفینه»، «امامان اثناعشر»، «خلیفه قرشی» و «ضرورت وجود امام در هر زمان» باشد، مهدی موعود است.
بدینسان در اسناد و مدارک و منابع امت اسلامی هیچ جایی برای اندیشه مهدویت نوعی که گروه بسیاری از دانشمندان اهل سنت آن را پذیرفته اند، وجود ندارد و مهدویّت شخصی، اصلی مسلّم و تردید ناپذیر است.
1. مسند احمد 1/376؛ مسند بزار 1/281؛ سنن ترمذی 4/505، باب 52؛ معجم کبیر طبرانی 10/165؛ تاریخ بغداد، خطیب 4/388؛ الحاوی للفتاوی 2/59؛ غیبة الطوسی ص 113؛ کشف الغمة 3/228؛ بحار 51/75.
2. مسند احمد 1/99؛ مسند بزار 1/104؛ جامع الاصول، ابن اثیر 11/49؛ سنن ابی داود 4/107؛ دارالمنثور 6/58؛ مستدرک حاکم 4/557؛ تاریخ بخاری 3/346؛ مجمع البیان 7/67.
3. تاریخ بخاری 3/346؛ سنن ابی داود، کتاب المهدی، 4/107؛ سنن ابن ماجه 2/1368؛ معجم کبیر طبرانی 23/267؛ مستدرک حاکم 4/557؛ الصواعق المحرقه ص 163؛ غیبت طوسی ص 114؛ مجمع البیان 7/67.
4. مسند احمد 1/84؛ تاریخ بخاری 1/317؛ سنن ابن ماجه 2/1367؛ مسند ابو یعلی 1/359؛ کمال الدین 1/152؛ دلائل الامامه، طبری 247؛ کشف الغمة، اربَلی 3/267.
5. مسند احمد 3/36؛ مسند ابویعلی 2/274؛ مستدرک حاکم 4/557؛ دلائل الامامه ص 249، منتخب الاثر ص 148؛ کشف الغمه 3/258.
6. مسند احمد 3/28؛ مستدرک حاکم 4/558؛ کشف الغمه 3/258؛ بشارة المصطفی ص 250.
7. مصنف عبدالرزاق 11/371؛ مستدرک حاکم 4/465؛ شرح مقاصد 1/307؛ الحاوی للفتاوی 2/65؛ اثبات الهداه 3/608؛ بحار 51/104؛ مجمع الزوائد 7/317.
8. ذخائر العقبی ص 134، لسان المیزان 5/23، جامع الصغیر سیوطی 2/672، الصواعق المحرقه ص 164؛ فیض القدیر: مناوی 6/279، نورالابصار ص 187، کشف الغمه 3/259.
9. مجمع الزوائد 7/317؛ الحاوی للفتاوی 2/62؛ البرهان، متقی هندی ص 164؛ کشف الغمه 3/262؛ اثبات الهداة 3/595؛ بحار 51/82؛ القول المختصر ص 5.
10. همان.
11. مسند احمد 3، 5 ،38 ، 48، 49، 60، 98، 317، 333؛ صحیح مسلم 4/2234؛ و 2235؛ مسند ابو یعلی 2/421؛ مستدرک حاکم 4/454؛ دلائل النبوة بیهقی 6/330؛ امالی طوسی 2/126، کشف الغمه 3/272؛ اثبات الهداة 3/518؛ بحار 28/18.
12. الحاوی للفتاوی، سیوطی 2/65؛ جامع الصغیر 2/546؛ کنزالعمال 14/264؛ ینابیع الموده ص 187؛ فیض القدیر 6/17؛ کشف الغمة 3/264؛ اثبات الهداة 3/596؛ بحار 51/84.
13. القول المختصر، ابن حجر ص 19؛ مسند ابی داود طیالسی، ص 312، 313؛ مستدرک حاکم 4/452؛ مسند احمد 6/316؛ سنن ابی داود 4/107؛ مجمع الزوائد 7/314؛ دارالمنثور 5/251؛ عون المعیود 1130، ص 375؛ کشف الغمه 3/269؛ غیبت طوسی ص 274.
14. المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه ج 1 ص 13، عبدالعظیم بستوی.
15. اثبات الوصیه ص 272.
16. الیواقیت و الجواهر، عبدالوهاب شعرانی 2/143.
17. مطالب السؤل فی مناقب الرسول 2/152.
18. تذکرة الخواص، ص 325، بیروت 1401.
19. البیان فی اخبار صاحب الزمان ص 148.
20. فرائد السمطین، 2/337، بیروت، 1400 هـ.
21. الفصول المهمه ص 288، مؤسسه اعلمی، بیروت.
22. الیواقیت و الجواهر، 2/561.
23. اخبار الدُول ص 353 و 354، فصل 11.
24. ینابیع المودة، ج 3 ص 114، باب 79.
25. الاحادیث الوارده فی المهدی فی میزان الجرح و التعدیل، عبدالعظیم بستوی، 1/60.
26. مروج الذهب، 4/199.
27. الکامل فی التاریخ، 7/274.
28. الیواقیت و الجواهر، 2/143.
29. تذکرة الخواص، ص 325.
30. الوافی بالوفیات، 2/336.
31. الفصول المهمه، ص 288.
32. الائمة الاثنا عشر، ص 117.
33. الصواعق المحرقه، ص 207 و 208.
34. شذرات الذهب، 2/141.
35. سبائک الذهب، ص 346.
36. وفیات الاعیان، 2/317.
37. مطالب السؤل، 2/152.
38. تاریخ الخمیس، 2/288.
39. وفیات الاعیّان، 2/317.
40. مطالب السؤل، 2/153.
41. تاریخ الخمیس، 2/288.
42. الملاحم و الفتن، ابن کثیر، 1/30؛ منهاج السنته 2/132؛ عقیده اهل السنته و الاثر، سمهودی ص 144.
43. الیواقیت و الجواهر، شعرانی ج 2، ص 562 چاپ بیروت، تذکرة الخواص ص 325؛ فرائد السمطین 2/325 ـ 326؛ ذخائر العقبی ص 136 و 137؛ القول المختصر ابن حجر ص 7؛ سیره حلبی 1/193؛ کشف الغمه 3/259؛ الفصول المهمه ص 295؛ دلائل الامامه، طبری ص 234؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی ص 119.
44. تاریخ بغداد، 1/63؛ تاریخ دمشق، 4/178 ـ 179؛ مجمع الزوائد 5/187؛ تهذیب تاریخ دمشق 7/236؛ میزان الاعتدال 1/89؛ الفتن، ابن حماد، ص 110؛ مستدرک حاکم، 4/514، دلائل النبوة بیهقی، 6/513.
45. محی الدین ابن عربی و عبدالوهاب شعرانی حنفی، الیواقیت و الجواهر ج 2، ص 562، ینابیع الموده ج 3، ص 166 باب 94؛ تذکرة الخواص ص 325؛ اخبار الدول، قرمانی، ص 353 و 354.
46. در یکی از احادیثی که ابی داود در سنن خود نقل کرده، آمده است:
عن النبی (صلی اللّه علیه و آله) انه قال: لو لم یبق من الدنیا الایوم لطوه اللّه ذلک الیوم حتی یبعث اللّه رجلاً منّی او من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی «و اسم ابیه اسم ابی» یملأ الارض قسطا و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا. (سنن ابی داود کتاب المهدی) حدیث بالا از راه های مختلفی نقل شده است. در بیش تر نقل های حدیث آمده است. «یواطئی اسمه اسمی» و جمله اضافه «و اسم ابیه اسم ابی» در آن دیده نمی شود. از جمله «ترمذی و احمد بن حنبل» حدیث نام برده را از راه های گوناگونی نقل کرده اند و در هیچ یک از نقل های آنان جمله اضافی «و اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد. (سنن ترمذی ج 4، ص 505، مسند احمد 1/376، 377، 430، 448) و تنها در یک نقل، زایده فوق وجود دارد که به نظر می رسد حاکمان عباسی یا پیروان عبداللّه بن محض، پدر محمد نفس زکیه آن را ساخته و بر حدیث افزوده اند.
47. منهاج السنته، ابن تیمیه، 4/211.
48. گفتنی است، در بحث گذشته ما در صدصد بیان همه موارد اتفاق و افتراق نبوده ایم، بلکه تنها به ذکر مواردی که از اتقان و شهرت بیش تری برخوردار است، بسنده نموده و از بیان دیگر موارد خودداری کرده ایم.
49. صحیح مسلم، کتاب اماره، باب 1، مسند احمد 5/99.
50. مسند احمد 5/106، معجم کبیر طبرانی، 2/198؛ کنزالعمال، ج 12، ص 33، الرساله.
51. سنن ابی داود، کتاب المهدی.
52. تاریخ الخلفاء، ص 20، دارالقلم، بیروت 1406 هـ.
53. تفسیر ابن کثیر ج 2، ص 32، ذیل آیه و بعثنامنهم اثنی عشر نقیبا.، مائده / 12.
54. ینابیع الموده، حنفی قندوزی، ج 3، ص 105، باب 77.
55. صحیح مسلم، کتاب فتن 68683، مسند احمد 3/5، 37، 49، 6، 96، 317؛ کنزالعمال ج 14، ح 38672 مسند ابویعلی موصلی 1/421؛ مستدرک حاکم 4/454؛ درالمنثور 6/58؛ الصواعق المحرقه ص 164.
56. صحیح مسلم، کتاب فتن، 673؛ مستدرک حاکم 4/454؛ کنز العمال 38659.
57. تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 4 ص 113؛ تفسیر المنار، ج 5 ص 181.
58. صحیح مسلم، کتاب اماره باب 10 به شرح صحیح مسلم، نووی 12/474؛ احکام السلطانیه ماوردی ص 9؛ المحلی، ابن حزم 9/360؛ مجمع الزوائد 5/359؛ سنن کبری بیهقی 8/144؛ اتحاف السادة المتقین 2/232.
59. صحیح مسلم، کتاب اماره باب 1؛ صحیح بخاری 4/218 و 9/78 دارالجیل؛ فتح الباری 13/114.
60. معالم المدرستین، مرتضی عسکری 1/162؛ صحیح بخاری، فتن باب 2؛ صحیح مسلم، اماره باب 8؛ الموطا، مالک، کتاب الجهاد باب 1، سنن ابن ماجه، جهاد باب 41؛ مسند احمد 3/441 و 316/314؛ فتح الباری 13/8.
61. صحیح مسلم کتاب فتن 683؛ مسند احمد 3/5، 37، 49، 60، 96، 317، ذ33؛ مستدرک حاکم 4/454؛ جامع الاصول، ابن اثیر 11/84؛ الحاوی للفتاوی 2/60؛ دارالمنثور 6/58؛ الصواعق المحرقه ص 164.
62. الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 151، چاپ مصر.
63. سنن ابی ماجه، کتاب الفتن، باب 34؛ مسند احمد 1/84؛ مستدرک حاکم 4/557؛ درالمنثور 6/58؛ المصنف ابن شیبه 15/197؛ الحاوی للفتاوی سیوطی 4/224؛ کنز العمال 14/264 مؤسسه الرساله.
64. صحیح مسلم، کتاب اماره باب 1؛ فتح الباری 13/117؛ سنن بیهقی 8/141؛ المحلی ابن حزم 9/359.
65. صحیح مسلم، کتاب اماره باب 1؛ مسند احمد 5/99.
66. مسند احمد 5/106، معجم کبیر طبرانی 2/198، کنز العمال ج 12 ص 33 الرسالة.
67. شرح المقاصد، ج 5 ص 239، انتشارات رضی قم.
68. مسند ابی داود طیالسی ص 259، دار المعرفة، مسند احمد 3/446؛ تاریخ بخاری 6/445؛ معجم کبیر طبرانی 5/224.
69. سوره هود، آیه 113.
70. الیواقیت و الجواهر، شعرانی 2/143.
71. همان.
72. اخبار الدُول ص 353 و 354، فصل 11.
73. البیان فی اخبار صاحب الزمان ص 148، باب 25.
74. ینابیع الموده ج 3 ص 114 باب 79.
75. تذکرة الخواص ص 325.
76. ارشاد مفید، ج 2، ص 336، مؤسسه آل البیت 1413 هـ.
77. سنن ابی داود، کتاب المهدی.
78. سنن ابی داود کتاب المهدی.
79. سنن ترمذی ج 4 ص 505.
80. مسند احمد ج 1 ص 376، 377، 430، 448.
81. مسند بزار ج 1 ص 281 و 284.
82. حلیة الاولیاء ج 5 ص 75.
83. تاریخ بغداد ج 4 ص 388.
84. البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی ص 96.
85. الفخری ص 165 و 166، چاپ رضی قم 1414 هـ.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت
مهدویت و مذاهب اسلام،مهدویت و مذاهب اسلامی،مهدویت در مذاهب اسلام،مهدویت در مذاهب اسلامی،مشترکات مهدویت،مشترکات مهدویت در مذاهب اسلام،مشترکات مهدویت در مذاهب اسلامی