اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ماجرای تفسیر اطیب البیان و امام زمان(عج)
فقهای بزرگ براین مطلب توافق دارند که خواب دیدن نمی تواند مبنای تکلیف و حکمی شرعی قرارگیرد؛ برای نمونه اگر کسی در خواب، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم یا ائمه اطهار علیهم السلام را ببیند و با استناد به آن رؤیا حدیثی از آنان نقل کند، ارزش و اعتباری ندارد.
به این نکته مهم توجه شود
خواب دلیل شرعی نیست؛ ولی این بدان معنا نیست که فاقد ارزش های دیگر است.قرآن مجید، چندین رؤیا را نقل می کند که بیان کننده خبر یا پیامی شخصی بوده است یا از حوادث مهمی در آینده خبر داده اند؛ مانند خواب هم بندان یوسف علیه السلام، رؤیای حضرت ابراهیم علیه السلام، رؤیای پیامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم و خواب پادشاه مصر.
در ذیل آیة «لهُم البُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ[1] روایات معتبری وارد شده است که مصداقی از این بشارت ها را «رؤیاهای صادق» می داند.»
امام صادق علیه السلام می فرماید:
رَأْیُ الْمُؤْمِنِ وَ رُؤْیَاهُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ عَلَی سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ أَجْزَاءِ النُّبُوَّةِ؛[2]</P>
رأی و رؤیای مؤمن در آخرالزمان، بر هفتاد جزء از اجزای نبوت است.
امام هشتم علیه السلام فرمود:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: هَلْ مِنْ مُبَشِّرَاتٍ یَعْنِی بِهِ الرُّؤْیَا؛[3]
زمانی که صبح می شد، رسول صل الله علیه و آله و سلم می فرمود: «آیا بشارت دهنده ای هست؟» و مقصود حضرت، رؤیا بود.
امام باقر علیه السلام فرمود:
قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا قَالَ: هِیَ الرُّؤْیَا الْحَسَنَةُ یَرَی الْمُؤْمِنُ فَیُبَشَّرُ بِهَا فِی دُنْیَاهُ؛[4]</P>
شخصی درباره آیه «لهم البشری...» از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم پرسید. حضرت فرمود: «آن بشارت،رؤیای صادق است که مؤمن می بیند و در دنیای خود، به واسطة آن شادمان می شود».
درباره رؤیا و اقسام و نقش آن و نیز دیدگاه قرآن و روایات در این زمینه در شماره های آینده انشاءالله به صورت گسترده به آن خواهیم پرداخت.
البته هر رؤیایی صادق نیست و معیارهایی دارد که باید با آن سنجیده شود. از جمله رؤیاهای صادقه، رؤیای مرحوم آیت الله طیب رحمه الله صاحب تفسیر اطیب البیان است که برای استفاده خوانندگان عزیز، عین متن آن را از تفسیر اطیب البیان می آوریم:
دیر زمانی بود که در خاطرم خطور می نمود کتابی در تفسیر قرآن بنگارم و روی این اندیشه حوزه های تفسیری تشکیل داده و جزوه های متفرقی در این باره به رشته تحریر درآورده بودم؛ ولی از طرفی قصور باع و قلّت استعداد و اشتغالات درسی و عوائق و گرفتاری های دنیوی، مرا از اقدام به این امر، منع بلکه مأیوس می نمود.
تا این که در شب سه شنبه پنجم جمادی الثانی سال 1380 هجری قمری مطابق با 22 آبان ماه 1339 شمسی در محضر بعضی از علمای اعلام به مجلس سوگواری حضرت صدیقه طاهره علیها السلام موفق شده و ضمن توسل حالت وجدی در خود دیدم. از آن جا به منزل مراجعت نموده و در عالم رؤیا خدمت ثامن الحجج علیه السلام و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف شده و پس از مذاکراتی که بین آن دو بزرگوار راجع به زوار شد، حضرت بقیة اللَّه بعد از عنایاتی و ترضیه خاطری.]= اعلام رضایت[ نسبت به حقیر و مروجین دین، مرا امر به نوشتن تفسیری فرموده و وعده نصرت به من دادند.
بعد از آن که از خواب بیدار شدم، صدق رؤیای من ظاهر شده و وعده نصرت حضرتش تحقق یافته و من به نگارش و تألیف این کتاب به یاری حضرت رب الارباب و تاییدات حضرت حجت باتمام کوشش و اهتمام اقدام نمودم و از خداوند متعال مسألت می نمایم که توفیق اتمام آن را به این بنده ضعیف عنایت و مرا بیش از پیش در ترویج دین مبین و نشر احکام حضرت سید المرسلین نصرت و یاری فرماید.
و چون در تفسیر آیات قرآن، از احادیث و بیانات خاندان نبوت و معادن علم و حکمت حضرت احدیت استفاده نمودم و حقّاً که بیانات ایشان، بهترین و پاکیزه ترین بیانات در تفسیر قرآن بوده و این جامه تنها به قامت اینان راست آمده است، این کتاب را اطیب البیان فی تفسیر القرآن نامیدم و این هدیه ناقابل را حضور ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقدیم می نمایم.
در شب جمعه گذشته شب 13 ذی الحجة در عالم رؤیا خدمت حضرت بقیّة اللَّه مشرف شدم؛ سندی بر این تفسیر تقاضا کردم؛ کاغذی به من مرحمت فرمودند. عرض کردم: «امضای خود شما را طالبم». حضرت نقطه ای در آن صفحه گذاشت که آن نقطه نور می داد. امیدوارم منظور نظر مبارک آن حضرت باشد و وسیله سعادت شود.[5]
زندگی نامه آیت الله طیب از زبان خودشان
حقیر بعد از ظهر هفتم محرم سال 1312 ق (برابر با 30 تیر 1272 ش و 21 ژویه 1893 م) در یکی از محله های مرکز شهر اصفهان (معروف به محلة نور در میان طایفه ای از سادات معروف به میر محمدصادقی) دیده به جهان گشودم.
من چهارمین فرزند خانواده و اولین پسر آن بودم، به این لحاظ آن گونه که نقل می کردند توجه مخصوص نزدیکان به سوی من جلب شده بود.
با توجه به علاقه و اخلاق وافر پدرم نسبت به آستان مبارک حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام من را عبدالحسین نامیدند، این نام از ابتدا برای من موجب برکات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار می کنم.
هنگامی که من سومین بهار زندگی خود را سپری می کردم، پدرم خانواده را برای سفر به کربلا و آستان بوسی مولا آماده می کند، نزدیکان با خود زمزمه داشتند که او نذر داشته نام فرزند خود را عبدالحسین بگذارد و می خواهد در اولین فرصت عبد را به محضر مولا ببرد.
سفر به عتبات مقدسه با توجه به امکانات آن روز مشکلات زیادی داشت، به این جهت پدر برای مراقبت از فرزند دلبند خویش، شخصی را اجیر می کند تا در طول مسافرت مراقب عبدالحسین باشد. آن مسافرت قریب دو ماه به طول می انجامد، پس از بازگشت عبدالحسین، کودک چهار سالة آن روز، بسیاری از فقرات زیارت وارث و امین الله و بخشی از زیارت جامعة کبیره را بدون خطا از حفظ می خواند.
این امر را من طبیعی می دانم چرا که مولایی به مانند ابی عبدالله الحسین علیه السلام عبد آستان بوس خود را بدون صله و انعام نمی گذارد، صله و العامی که نخستین بخش آن عشق و محبتی محکم و پیوند ناگسستنی است با مولا. من در تمام ایام عمر خویش، از این صله و انعام، بهره ها برده ام و خود را نسبت به آن ممنون و سپاسگزار می دانم.
نزدیکان، آن روز حفظ زیارات را به هوش و حافظه خوب کودک منتسب می کردند، اما حقیر که بعدها دعای کمیل، زیارت عاشورا، زیارت جامعة کبیره و زیارت چهارده معصوم را از حفظ می خواندم و اکنون در این 95 سال زندگی هنوز جزئیات آن سفر مقدس را به خوبی به یاد دارم، آن را جز عنایت الهی و تفضل مولا نمی دانم.
بعد از این سفر مرا به مکتب خانه فرستادند و پس از فراگیری خواندن و نوشتن، حساب، قرآن و نصاب الصبیان، راهی مدرسه علمیه شدم.
در 12 سالگی طبق مشیت الهی از نعمت سرپرستی پدر محروم گردیدم، ولی از آنجا که طرق فضل الهی و عنایت باری محدود نیست، مادرم که بانوی بسیار بزرگوار و مقدس و همچون پدر، از شجرة طیبة ولایت و از خاندان روحانیت بود، به تربیت من همت مخصوص گمارد. او مصمم تر و قوی تر از گذشته من را تشویق و تحریص به کسب علم و تحصیل معرفت می کرد و در این راه هیچ گاه از دعا و توسل فراموشم نمی کرد و به قول خودش هر شب هنگام سحر، از خدا می خواست که: حسین را اهلش کند. از رهگذر این دعاهای خالصانه و تشویق های مشفقانه در من عزمی پیدا شد که توانستم ناملایمات پیش آمده از فقدان پدر را تحمل کرده و به طریق خود ادامه بدهم... .
در ابتدای طلبگی، در مدرسة میرزا مهدی حجره ای گرفتم و آنجا مشغول درس و بحث شدم، از ابتدای مقدمات تا معالم را خدمت مرحوم حاج آقا آخوند زفره ای بودم. معالم را خدمت مرحوم سید احمد خوانساری خواندم.
مرحوم آقای شیخ علوی یزدی که بسیار در ادبیات مسلط بود. در مدرسة صدر شرح لمعه می فرمود. این درس، بسیار خوب و متین و با آهنگی بلند گفته می شد، صدای خوب آن مرحوم در تمام مدرسه به گوش می رسید. شرح لمعه را من خدمت ایشان خواندم. نزد مرحوم آقای شیخ حسن یزدی منطق را خواندم.
حکمت، حساب، جبر، مقابله، هیئت و نجوم را خدمت مرحوم اسد الله قمشه ای حکیم، فرا گرفتم، بعد از اتمام دروس مقدمات از مدرسة میرزا مهدی به مدرسه جنب مسجد امام نقل مکان کردم و پس از آن به مدرسة چهار باغ (امام صادق علیه السلام) رفتم و آنجا رحل اقامت افکندم... .
خدمت مرحوم آقا سید مهدی درچه ای، کتاب قوانین و تقریرات کفایه را خواندم، نزد مرحوم آخوند ملا عبدالکریم گزی، متاجر شیخ را فرا گرفتم. فوائد الاصول را خدمت آقا میر محمد صادقی مدرس و کفایه را خدمت مرحوم دزفولی خواندم، دروس خارج فقه و اصلو را، درس خارج اصول مرحوم میرمحمد صادقی مدرس و مرحوم محمدتقی مدرس شرکت می کردم و همچنین در درس خارج فقه مرحوم سید ابوالقاسم دهکردی نیز شرکت می جستم، عمدة فقه و اصول را در اصفهان، خدمت مرحوم آیت الله آقا سید محمدباقر درچه ای بودم، تقریبا مدت 11 سال مرتب درس این بزرگوار می رفتم.
درست است که ثمره ظاهری این 11 سال تحصیل مداوم خدمت ایشان مرا به درجه اجتهاد رسانید اما آنچه مهم بود، من از آن مرحوم، درس زندگی، اخلاق و شخصیت را فراگرفتم... [6]
مرحوم آیت الله طیب در سال 1370 دار فانی را وداع گفتند و به لقای معبود خود شتافتند. ایشان در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد
پی نوشت ها:
1. برای مؤمنان در زندگی دنیا و آخرت بشارت هست، سوره یونس: 64.
2. کلینی،کافی،ج8،ص91
3. همان.
4. همان.
5. آیت الله طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 420.
6. مجله بینات،شماره16.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت
اطیب البیان،تفسیر اطیب البیان،ماجرای تفسیر،ماجرای اطیب البیان،ماجرای تفسیر اطیب البیان،اطیب البیان و امام زمان،تفسیر اطیب البیان و امام زمان،ماجرای تفسیر اطیب البیان و امام زمان(عج)