اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
نجات دادن جان ثابت بن قیس توسط امیرالمومنین علی(ع)
امام حسن عسکری(ع) فرمودند که رسول الله(ص) در جایی فرمودند : کدام یک از شما دیشب با به خطر انداختن جان خودش جان مؤمنی را حفظ کرده است؟ امیرالمومنین علی(ع) عرض کرد: ای رسول خدا(ص) ، من بوده ام و جان ثابت بن قیس را از خطر نجات داده ام . رسول الله(ص) فرمودند : قضیه ات را برای برادران مؤمن خود بگو ، بدون اینکه از نام منافقینی که مکر و حیله کردند پرده برداری و آن ها را افشا کنی ، به راستی خداوند تو را از شر آن ها کفایت کرد و آن ها را مهلت داد برای توبه کردن ، شاید به خود آیند و متوجّه عواقب کار خود شوند . امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: در محلّه بنی فلان خارج از مدینه راه می رفتم و پیشاپیش من ثابت بن قیس می رفت ، او نزدیک چاهی رسید که بسیار گود بود و از پائین چاه تا بالای چاه خیلی فاصله داشت ، و در آنجا عدّه ای از منافقین کمین کرده بودند ، ثابت را به سرعت جلو راندند تا او را در میان چاه اندازند ، او خودش را نگهداشت ، دوباره یکی از آنها برگشت و ثابت را هُل داد ، و در حالی که مرا ندیده بود ، به او رسیدم ، دوست نداشتم منافقین را تعقیب کنم ، زیرا ثابت میان چاه افتاده بود و بر جان او نگران بودم ، فوراً خود را میان چاه انداختم و از او سریعتر به تهِ چاه رسیدم . رسول الله(ص) فرمودند : چگونه سبقت نگیری در حالی که تو از او سنگین تری و باوقارتری؟ و اگر از سنگینی تو نبود جز آنچه در باطن از علم اوّلین و آخرین داری که خدا به رسول خود و رسولش آن را به تو سپرده هر آینه سزاوار بود که از هرچیز سنگین تر باشی؟ سپس رسول الله(ص) به امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: بقیّه قصّه را بگو . در آنجا به تو و ثابت بن قیس چه گذشت؟ امیرالمومنین علی(ع) فرمودند : ای رسول خدا(ص) ، به انتهای چاه که رسیدم ایستاده در آنجا قرار گرفتم و این برای من آسان تر از آن بود که بخواهم چند قدم راه بروم ، سپس دست های خود را گشودم ، و ثابت که از بالا افتاد روی دست های من واقع شد ، می ترسیدم که سقوط او به من یا به خود او ضرری بزند ، ولی مانند آن بود که شاخه گلی را با دست بگیرم .آنگاه نگاه کردم ، دیدم آن منافق با رفیقانش لب چاه ایستاده اند و می گویند: یکی را خواستیم در چاه بیندازیم دو تا شد ، سپس سنگی را آوردند که اندازه (200 من) وزن آن بود ، آن را در چاه رها کردند ، ترسیدم که سنگ به ثابت اصابت کند ، او رازیر بال خود گرفتم ، سنگ به پائین سر من خورد مثل اینکه کسی خود را در شدت گرمای تابستان به وسیله بادبزنی بادبزند ، سپس سنگ دیگری را آوردند که به اندازه (300 من) بود ، آن را میان چاه رها کردند و من دوباره ثابت را به همان گونه حفظ کردم ، سنگ به پائین سر من برخورد کرد مثل اینکه در روز گرمی کسی آبی را بر سر و بدن خود بریزد ، آنها برای بار سوم سنگی را آوردند که به اندازه (500 من) بود ، آن را روی زمین می غلطاندند و نمی توانستند آن را زیر و رو کنند ، به هر شکلی بود آن را میان چاه انداختند ، و من این بار هم ثابت را در پناه خود گرفتم ، سنگ به پائین سر و پشت من اصابت کرد مثل اینکه لباس نرمی را بپوشم . و آن منافقین بعد از اینکه سنگ ها را ریختند ، شنیدم به یکدیگر می گفتند: اگر پسر ابی طالب و پسر قیس صد هزار روح می داشتند ، یکی از آنها از بلای این سنگ ها در امان نمی ماند ، و پس از آن برگشتند و خداوند شرّ آنها را از ما برطرف کرد . آنگاه خداوند به لبه چاه دستور داد که پائین آید ، و به ته چاه دستور داد که بالا آید ، و هر دو در یک سطح مستوی قرارگیرند و وقتی چنین شد ما به راحتی خارج شدیم . رسول الله(ص) به امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: ای اباالحسن(ع) ، خداوند به خاطر آن فداکاری که کردی ، به اندازه ای پاداش و فضیلت به تو مرحمت فرمود که کسی جز او نمی داند . روز قیامت ندا کننده ای بانگ زند: دوستان علی بن ابی طالب(ع) کجا هستند؟ گروهی از افراد صالح و نیکوکار بپا خیزند ، به آنها گفته شود: در این صحرای قیامت جستجو کنید و هر که را می خواهید دستش را گرفته و به بهشت وارد کنید ، درمیان آنها آن کس که بهره شفاعت او از دیگران کمتر است ، به شفاعت او یک میلیون نفر نجات پیدا می کنند . سپس آن نداکننده فریاد زند: بقیّه دوستان امیرالمومنین علی(ع) کجا هستند؟ گروهی برخیزند که از نظر اعمال صالح رتبه متوسّطی دارند ، به آنها گفته می شود: هر چه می خواهید از خدا تمّنا کنید ، آنها آرزوهائی که دارند بگویند و خدا به هر یک از آنها خواسته اش را مرحمت فرماید و سپس آن را صد هزار برابر کند . مرتبه سوّم آن ندا کننده صدا می زند: باقی مانده دوستان علی بن ابی طالب(ع) کجا هستند؟ عدّه ای برخیزند که بر خود ظلم کرده و گناهان آنها زیاد است ، آنگاه دشمنان علی بن ابی طالب(ع) را حاضر کنند در حالیکه تعدادشان بسیار زیاداست ، و گفته شود: ما هر هزار نفر از اینها را فدای یکی از دوستان امیرالمومنین علی(ع) می کنیم ، تا به این وسیله آنها وارد بهشت شوند ، پس خداوند دوستان تو را نجات می دهد و دشمنانت را فدای آنها می گرداند . سپس رسول الله(ص) فرمودند : هذا الأفضل الأکرم، محبّه محبّ اللَّه ومحبّ رسوله، ومبغضه مبغض اللَّه ومبغض رسوله، هم خیار خلق اللَّه من اُمّه محمد(ص) . علی(ع) نزد خدا برتر و گرامی تر از اینها است ، کسی که او را دوست دارد خدا و رسول او را دوست دارد ، و کسی که دشمن او است دشمن خدا و رسول او می باشد ، دوستان او بهترین آفریدگان خدا از امّت محمد(ص) هستند .
(القطره - سید احمد مستنبط(ره) - جلد1 - بخش امام امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) - صفحه 322)
نجات دادن،ثابت بن قیس،نجات دادن جان ثابت بن قیس،نجات توسط امام،نجات توسط امیرالمومنین،نجات توسط امیرالمومنین علی،نجات توسط امام علی،نجات دادن جان،نجات دادن جان توسط امام،نجات دادن جان توسط مولا،نجات دادن جان توسط امیرالمومنین،نجات دادن جان توسط امیرالمومنین علی(ع)