کمک مالی به سایت جامع سربازان اسلام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
رابطه تعقل و کرامت انسان ، امام هادی(ع)
رابطه تعقل و کرامت انسان ، امام هادی(ع)

نویسنده : علی اصغر محمدپور

امام علی بن محمد الهادی(ع)، حجت و خلیفه خداوند بر آفریده های هستی است. وی در زمانی زندگی می کرد که به سبب ظلم بسیار مدعیان خلافت بر مردم، جبرگرایی همانند دوران اموی در میان امت ریشه دوانیده بود. مردم برای رهایی از مشکلات و فرار از مبارزه در برابر ظلم و ستم و بی عدالتی های عباسیان، به تصوف و جبرگرایی روآورده و از عقل و خرد بریده بودند؛ زیرا تعقل گرایی و خردورزی نمی توانست ظلم و بیداد عباسی را توجیه کند، بلکه مشروعیت دینی و سیاسی را از حکومت و حاکمان عباسی همانند اموی سلب می کرد.



شرایط سخت و دشوار مبارزه و واماندگی مردم موجب شد تا عقل از سوی بسیاری از عالمان درباری و غیردرباری به عنوان عنصر نامطلوب، معرفی گردد و معتزلیان به جرم عقل گرایی، مطرود دولت و جامعه شوند. بدین ترتیب، تعبدگرایی محض به دور از خردورزی، به عنوان راهکار تعامل با دولت ستمگر عباسی معرفی شد و تصوف به شکل اجتماعی، سرکوب و بیداد دولتمردان مستکبر و ستمگر را توجیه می کرد تا مردم در جای دیگر سرگرم شوند.



در چنین شرایطی امام هادی(ع) خلافت و امامت نظام ولایی را در دست گرفت. حضرت کوشید تا با تعادل سازی میان تعقل و تعبد و شناسایی و معرفی جایگاه و ارزش هریک، مسیر اعتدالی اسلام را دوباره نشان دهد. لذا به شرح و تفسیر دوباره مفاهیم و اصطلاحات فرهنگ قرآنی و اسلامی می پردازد و تحلیل و تفسیرهای باطل و نادرست را شناسایی و معرفی می کند.



یکی از مهم ترین نوشته های آن حضرت(ع)، نوشته ای است که در رد دیدگاه های اهل جبر و تفویض و در اثبات عدل الهی می نویسد و در آن جا دیدگاه اهل بیت را به عنوان جریان سوم (المنزله بین المنزلتین) معرفی می کند.

با توجه به اهمیت این نامه و مسایل و مباحث بسیاری که در آن مطرح شده، در مطلب حاضر تنها به بخشی از آن که درباره جایگاه و ارزش عقل بیان شده اشاره می شود.



ارزش خردورزی در قرآن


امام هادی در نامه خود با اشاره به سخنان و روایاتی که از امام صادق(ع) وارد شده و با بهره گیری از آیات قرآنی و روایات معتبر، به تبیین ابعاد مختلف جبر و تفویض و دیدگاه اهل بیت(ع) در این زمینه می پردازد. وی برای اثبات مدعای خویش، عقل را مورد توجه بسیار قرار می دهد و در مقام و منزلت آن حتی می فرماید: فاول نعمه الله علی الانسان صحه عقله و تفضیله علی کثیر من خلقه بکمال العقل و تمییز البیان (تحف العقول: 854، س 5.)



از نظر آن بزرگوار، نخستین و اولین نعمتی که خداوند به بشر ارزانی داشته است، صحت و سلامت عقل است. تاکید بر صحت عقل همانند تاکید خداوند بر خردورزی و تعقل می باشد. خداوند در هیچ یک از آیات قرآنی عقل داشتن را به تنهایی یک ارزش برای انسان نشمرده است؛ زیرا آن چه مهم و اساسی است همان خردورزی و تعقل است. از این رو خداوند در همه آیات به شکل فعل از عقل یاد می کند و در قالب صیغه های ماضی و مضارعی چون یعقلون، از خردمندان خردورز تعریف و تمجید می کند، زیرا داشتن عقل و خردمند بودن به تنهایی کفایت نمی کند، بلکه آن چیزی که به انسان معنا و مفهوم کمالی می بخشد، خردورزی و به کار گرفتن عقل است.



در این جا حضرت امام هادی(ع) نیز از صحت عقل سخن به میان می آورد، زیرا کسی دارای صحت عقل است که آن را به کار می گیرد و با بهره گیری از آن، مسیر حق از باطل را یافته و رفتار متناسب با یافته های عقلانی بروز می دهد. کسی که از سلامت و صحت عقل برخوردار است، در عمل و رفتار خویش، آن را نشان می دهد؛ زیرا نمود و نمایش هر امر باطنی چون عقل، رفتارهایی است که از آدمی سرمی زند. بر این اساس صحت عقل هر کسی را می بایست در صحت رفتار وی جست وجو کرد.



آن حضرت در تبیین ارزش خردورزی و تعقل گرایی می فرماید که اصولا برتری و فضیلت یابی بشر بر دیگر آفریده های هستی به سبب کمال عقل و تمییز بیانی اوست. این بدان معناست که کسی که عقل خویش را به کار نگرفته و از آن برای تشخیص حق از باطل و تبیین بیانی آن سود نجسته است، نمی تواند بر دیگری برتری داشته باشد، چه رسد که به عنوان کسی باشد که بر همه آفریده های الهی برتری دارد.

به سخن دیگر، کمال عقل در خرد ورزی و بهره گیری درست از قوه عاقله بشری است که خداوند در وی به ودیعت گذاشته است. با خردورزی است که می تواند حق را از باطل و راه را از چاه بازشناسد و تشخیص دهد و در قول و عمل آن را نشان دهد.



آن حضرت(ع) بر این معنا تاکید می کند که خلافت انسانی به سبب کمال یابی عقل وی از طریق تعقل و خردورزی است؛ در چنین حالتی می تواند خود را در مسیر درست قرار دهد و با شناخت راه از چاه، ابزارهای لازم را تهیه و در مسیر تقرب الهی گام برداشته و متاله و خدایی شود و در نهایت به خلافت مطلقه الهی بر کائنات و دیگر فرآورده های هستی دست یابد. بنابراین تنها از راه خردورزی است که انسان می تواند خلیفه گری خود را بر دیگران اثبات کند و دیگران را مسخر خویش گرداند.



امام هادی(ع) با بهره گیری از آیات قرآنی می کوشد این معنا را به اثبات برساند و مدارک و احتجاجات مخالفان تعقل گرایی را باطل و مردود شمارد. از این رو در مقام تحلیل ارزش خردورزی در دست یابی انسان به جایگاه خلافت و فضیلت و برتری وی بر کائنات به آیه ولقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا، استشهاد می کند و می فرماید: خداوند در این آیه در تعلیل فضیلت بشر بر دیگر آفریده هایش از جانوران و پرندگان و درندگان و هر موجود دارای قدرت حرکت و تعالی و رشدی که آدمی آن را می شناسد، به توانایی و قدرت بشر در خردورزی و جداسازی امور و مسایل و شناخت آن از طریق خردورزی و تعقل گرایی و قدرت ناطقه و فاهمه بشر اشاره می کند؛ زیرا دیگر موجودات زمینی با آن که دارای حرکت و رشد و کمال یابی هستند و از حواس و دیگر ابزارهای شناختی و رشدی بهره مند می باشند، با این همه، انسان به سبب قوه ناطقه و عاقله ای که آن را به کار می گیرد و به کمال می رساند و توانایی تمییز شناختی میان آنان را با اسم گذاری و مانند آن دارا می باشد، چنین انسانی به خلافت می رسد و دیگر موجودات را مسخر خود می گرداند.



به سخن دیگر، توانایی استثنایی انسان در خردورزی و بهره گیری از ابزارها و منابع شناختی چون حواس ظاهری و باطنی و قلب و عقل است که به آدمی این امکان را می بخشد تا دارای قوه ناطقه شود. نطق در انسان در حقیقت به معنای شناسایی دقیق چیزها و نامگذاری و تحلیل و تجزیه آن ها از این طریق و بهره گیری از جزئیات برای تبیین کلیات ودست یابی به مجهولات از طریق شناسایی معلومات و تمییز میان آن هاست. انسان برخلاف دیگر موجودات، توانایی این را یافته است تا از سوی خداوند مخاطب به اوامر و نواهی شود و نسبت به دیگران نیز امر و نهی کند و آنان را به تسخیر تشریعی و تکوینی خود درآورد. به این معنا که هم آنان را به نطق و بیان نهی کند و به کاری بکشاند و هم می تواند با تصرفات تکوینی، آنها را مسخر خود گردانیده در مسیر مقاصد خود و کمالات آنان قرار دهد.



امام برای تبیین این معنا از قرآن شاهد آورده می فرماید خداوند تسخیر دیگر موجودات و آفریده ها از سوی انسان را این گونه بیان کرده است: کذلک سخرها لکم لنکبروالله علی ما هداکم؛ هم چنین در این باره می فرماید: و هوالذی سخر البحر لتاکلوا منه لحماً طریا و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها و نیز: والأنعام خلقها لکم فیها دفء و منافع و منها تأکلون و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون و تحمل أتقالکم الی بلد لم تکونوا بالغیه الابشق الأنفس.

امام هادی(ع) در تفسیر آیه می فرماید که خداوند به سبب این توانایی تسخیری که به انسان با خردورزی و نطق به او داده است از وی خواسته است تا او امر الهی را پیروی کند و از در اطاعت درآید، زیرا خداوند به وسیله نعمت اعتدال در خلقت آدمی و دادن کمال نطق و عقل و شناخت، به او این توانایی را داده است تا جانداران را به بند کشیده و مسخر کند و به عبودیت و بردگی و بندگی خود در آورد. بنابراین لازم است که وی نیز این گونه عمل کرده و با اطاعت از فرمان های الهی سپاسگزار نعمت های او باشد.



نقش حواس در خردورزی و کمال یابی انسان

حضرت امام هادی(ع) با اشاره به آموزه های قرآنی تبیین می کند که هریک از حواس انسانی به وی قدرت و توانایی خاصی می بخشد. براین اساس هرحسی از حواس در حقیقت نقش مهمی در کمال یابی او ایفا می کند. از این رو هر گاه حسی از دست رفت، قدرت و توانایی انسان نیز کاهش پیدا می کند.



خداوند در آیات چندی از جمله در آیه «لایکلف الله نفساً الا وسعها تبیین می کند که تکلیف و وظیفه هرکسی منوط به میزان و توانایی هایی اوست. بنابراین درخواستی که از انسان به عنوان تکلیف و وظیفه مطرح می شود باتوجه به قدرت عقل و نطق او فزون تر از دیگر نفوس می باشد. چنان که در انسان ها هرکسی عاقل تر باشد، بر او مسئولیت و تکلیف فزون تری بار می شود.



از آن جایی که هرحسی، قدرت تشخیصی خاص به آدمی می بخشد و شناخت و توانایی عمل او را افزایش می دهد، ازدست دادن هرحسی در حقیقت کاهش قدرت درک و شناخت و نیز عمل وی می باشد و از کمال عقلی و صحت آن نیز کمی دورتر می شود. از این رو خداوند تکلیف را براساس حس تعیین می کند و کسانی که از نظر حسی دچار مشکل هستند، نسبت به همان مشکل با کاهش تکلیف و وظیفه مواجه می شوند. در این راستا خداوند می فرماید: لیس علی الأعمی حرج و لا علی الأعرج حرج، به سبب نقص عضوی چون کوری و لنگی به همان اندازه تکلیف از اینگونه انسان های ناقص برداشته شده است. خداوند در آیات دیگر تبیین می کند که حج و زکات بر کسی است که دارا باشد و استطاعت مالی از پرداخت آن را داشته باشد. چنان که جهاد را بر کسانی واجب کرده است که توانایی فعالیت جنگی داشته و کور و ناتوان نباشند. از این رو خداوند حج و زکات را بر فقیر واجب نگردانیده است.



از نظر امام(ع)، مدیریت حواس برعهده قلب است که باید همه آن ها مدیریت کرده و وظایف آنان را تقسیم نماید و از هرکسی به توان وظیفه کار بخواهد. قلب را برخی همان عقل دانسته اند، اگر این گونه باشد درحقیقت این عقل است که می بایست حواس ظاهری را مدیریت و برای آن ها کارهای خاصی را تجویز کند و در مسیر تعالی شخص و جامعه، از آنها سود برد.

آن حضرت با استفاده از آیات متعدد قرآن به نقش حواس انسانی در حوزه شناخت و تکلیف و عمل اشاره می کند تا اثبات نماید که حواس انسانی تا چه اندازه در حوزه کمال عقل و نطق آدمی دخالت دارد و تأثیرگذار است.



خردورزی مایه فضیلت و خلافت


به هرحال آن چیزی که موجبات فضیلت و مایه کرامت و شرافت انسان نسبت به همه هستی می شود، خردورزی و تعقل گرایی است. از این رو، هرکسی تعقل گرایی را به حکم تعبدگرایی کنار زند در حقیقت تعبد را به تمسخر گرفته است، زیرا هر تعبدی نیازمند شناخت و ابزارهای مناسب آن است و اگر کسی کاری به دور از شناخت و ابزارهای لازم آن انجام دهد در حقیقت کار باطل و ابتری را انجام داده است. بنابراین باید با شناخت دقیق از جایگاه عقل و خردورزی، در مسیر تقویت بنیان های آن باشیم.



انسان به سبب همین خردورزی می تواند خلافت بالقوه خود را بالفعل گرداند؛ زیرا انسان ها به دلیل دارا بودن تمام اسمای الهی، از قدرتی برخوردارند که اگر بر اساس فطرت و آموزه های وحیانی عمل کنند، آن را به فعلیت می رسانند و این گونه با شناخت نسبت به هر موجودی از آن ها در مسیر تعالی و کمال خود و جامعه استفاده کرده و آن ها را نیز این گونه به کمال شایسته خود خواهند رساند؛ زیرا هر موجودی به عنوان مسخر انسان می بایست تحت سلطه و سیطره تشریعی و تکوینی بشر باشد و اصولاً اطاعت از انسانی که متاله و خلیفه خداوند است به معنای دست یابی آن چیز به کمال لایق و شایسته اوست، زیرا سجده تشریعی نسبت به انسان و پذیرش سلطه و چیرگی تکوینی بشر بر خود، به معنای قرارگرفتن در مسیر متاله شدن آن چیز می باشد. به عبارت دیگر انسان ازطریق عمل به آموزه های فطری ووحیانی در مسیر متاله شدن قرار می گیرد و رب انسان، خداوند است ولی دیگر موجودات از طریق عمل به خواسته های انسان های متاله و خلیفه های خداوند و پذیرش سلطه و حکومت انسان هایی از این دست، می توانند متاله شده و در مسیر کمال قرار گیرند.



براین اساس می توان گفت که خردورزی انسان ودست یابی به مقام متاله شدن وخلافت الهی زمینه را برای تعالی دیگر موجودات نیز فراهم می کند. البته این به معنای فضیلت و برتری انسان بر دیگر موجودات هستی نیز خواهد بود.

پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت
کرامت،کرامت انسان،تعقل،تعقل انسان،تعقل و کرامت انسان،رابطه تعقل و کرامت،رابطه تعقل و کرامت انسان،امام هادی و تعقل،تعقل امام هادی،کرامت امام،کرامت امام هادی،کرامت امام علی النقی(ع)،کرامت های انسان،کرامت های انسانی،تعقل و کرامت
کمک مالی به سایت جامع سربازان اسلام