اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
شناخت امامان(ع) ، از خصوصیات بارز تشیع
فطری بودن شناخت
خداوند متعال انسان را ـ فطرتاً ـ همراه علم و معرفت آفرید. به همین دلیل است که او از بدو خلقت و طفولیت به دنبال شناخت حرکت کرده، می پرسد: چرا؟ چگونه؟ و کجا؟ در روایات مذهبی آمده است که خداوند متعال، بندگان را جز برای شناخت نیافرید.
در تفسیر این کلام خداوند که:
و ما خلقت الجنّ و الانس إلاّ لیعبدون.1
و جنّ و انس را نیافریدیم جز برای آن که مرا بپرستند.
از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند: «برای آن که او را بشناسند.»2
امام حسین(ع) نیز می فرمایkد: «همانا خداوند عزوجلّ بندگان را نیافرید، جز برای آن که او را بشناسند.» به ایشان عرض شد: معرفت خدا چیست؟ فرمودند: «شناخت اهل هر زمانی، امام شان را که اطاعت و پیروی اش بر آنان واجب است.»3
از مهم ترین شناخت ها که انسان بدان نیازمند است، شناخت آغاز و انجام است. امام علی(ع) می فرمایند: «خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا [آمده]؟ در کجا [به سر می برد]؟، و به سوی کجا [در حرکت] است؟»4 و از آن جا که انسان به سوی خداوند متعال در حرکت است در مسیر خود از شناخت راهی که می پیماید، هدفی که به سوی آن گام برمی دارد، و شخصی که او را راهنمایی می کند، ناگزیر است. به تعبیر امام علی(ع) خطاب به کمیل: «ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر آن که تو در آن نیازمند شناخت هستی.»5
بنابراین ما انسان ها ناگزیر از شناخت راهنمایان و هادیان راه خدای متعال هستیم. از همین جاست که امام حسین(ع) بین شناخت امامان(ع) و شناخت خدا ارتباط مستقیم برقرار می نمایند: «همانا شناخت خدا، همان شناخت امام است.» در «زیارت جامعة کبیره» نیز خطاب به امامان(ع) آمده است: «هر که شما را شناخت، خدا را شناخته است.»6
امام علی(ع) فرمودند: «شناخت من به نورانیت، شناخت خداوند عزوجل است»7 و همچنین از آن حضرت(ع) نقل شده که: «منظور از « اعراف» ما هستیم که خداوند جز از راه معرفت ما شناخته نمی شود.»8
از امام صادق(ع) نیز روایت شده که فرمود: «هر یک از شما برای مسافرتی چند فرسخی به دنبال راهنما می گردد در حالی که شما به راه های آسمان ناآگاه تر از راه های زمین هستید. پس برای خود راهنمایی جستجو کنید.»9
امامان(ع) راهنمایان به سوی خداوند متعال اند. هر کس ایشان را بشناسد و در گفتار و رفتار از آنان پیروی کند، به خداوند متعال واصل شده است. و هر کس ایشان را نشناسد، از گمراهان ناآگاه است. لذا در حدیث مستفیض از طریق شیعه و سنی از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «هر کس بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.» و جاهلیت همان «گمراهی» است، چنان که امام صادق(ع) فرمودند.10و در روایت دیگری از آن حضرت(ع) بیان شده است: «جاهلیت، کفر و نفاق و گمراهی است.»11
امام باقر(ع) می فرمایند: «فقط کسی خداوند را می شناسد و او را عبادت می کند که نسبت به او معرفت داشته و امامش از ما اهل بیت را بشناسد. و هر کس خدای عزّوجلّ را نشناخته و نسبت به امام خود [از میان] ما اهل بیت معرفت نیافته، معبودی غیر خدا را شناخته و عبادت کرده است و به خدا سوگند، این ضلالت است.»12
معرفت امام از اصول دین
شناخت امامان(ع) یکی از خصوصیات بارز مذهب تشیع است؛ زیرا این موضوع در زمرة اصول دین که اموری واجب الاعتقادند، شمرده شده است. زراره می گوید، به حضرت امام باقر(ع) عرض کردم: مرا دربارة (اهمیت) شناخت امام از شما (اهل بیت) آگاه نمایید، که آیا بر تمام مردم واجب است؟ پس فرمودند: «همانا خدای عز و جل محمّد(ص) را به سوی مردم ـ جملگی ـ ارسال نمود و آن حضرت، حجت خدا بر همة خلایق در روی زمین است. پس بر هر کس که به خدا و به محمد ـ رسول خدا ـ ایمان آورده، از او پیروی و تصدیقش کرده، شناخت امام (از ما) واجب است.»13
از یکی از دو امام معصوم ـ حضرت باقر یا حضرت صادق(ع) ـ روایت شده است که فرمودند: «بنده مؤمن نیست مگر آن که خدا و رسولش، جملة امامان و امام زمانش را بشناسند.»14و حضرت باقر(ع) در همین باره می فرمایند: « اسلام بر پنج (پایه) بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.»15
عیسی بن سری می گوید، به حضرت ابی عبدالله ـ امام صادق(ع) ـ عرض کردم، اصول و ارکان اسلام را که کوتاهی نسبت به شناخت هیچ یک از آن ها از کسی پذیرفته نیست، برای من بیان فرمایید. آن حضرت(ع) فرمودند: «شهادت به آن خدایی که جز الله نیست، ایمان به آن که محمد رسول خداست، اقرار به آن چه او از جانب خداوند آورده است، ادای زکات اموال، و ولایتی که خدا بدان امر کرده است؛ یعنی ولایت آل محمد(ص)»16. در روایات ما آمده است که مردم، بعداز مرگ دربارة شناخت امامان(ع) مورد سؤال قرار می گیرد.
رسول خدا(ص) فرمودند: «نخستین چیزی که دربارة آن از بنده پرسیده می شود، محبت ما اهل بیت است.»17 از امام صادق(ع) نیز در این زمینه روایت شده است که: «از مرده در قبرش دربارة پنج چیز سؤال می شود؛ دربارة نماز، زکات، حج، روزه، و ولایتش نسبت به ما اهل بیت».18 همچنین نقل شده است که رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان حضرت علی(ع) فرمودند: «سه چیز است که سوگند می خورم آن ها حق است: آن که تو و جانشینان پس از تو عارفان و آگاهانی هستند که خدا، جز از طریق شما شناخته نمی شود، و شما آگاهانی هستید که جز کسی که شما را بشناسد و شما نیز او را بشناسید، وارد بهشت نمی شود، و شما عارفانی هستید که جز کسی که شما را نشناسد (انکار نماید) و شما نیز او را انکار نمایید، وارد جهنم نمی شود.»19
مراتب شناخت امامان(ع)
شناخت امامان(ع) از جمله فرایضی است که عذر هیچ کس در کوتاهی دربارة آن پذیرفته نیست و منظور از آن، شناخت اسامی ایشان، ایمان به امامت و لزوم فرمان برداری از آن حضرات(ع) است. امام صادق(ع) می فرمایند: «پایین ترین مرتبة شناخت امام آن است که (بدانی) او جایگزین پیامبر ـ جز در مقام نبوت ـ و وارث اوست، و فرمان برداری از او، فرمان برداری خدا و رسولش می باشد.»20 همچنین از آن حضرت روایت شده، که فرمودند: «بداند که او امام شاهد (ناظر) واجب الاطاعه است».21
سدیر می گوید، به حضرت امام باقر(ع) عرض کردم: من دوستداران شما را در حالی که با یکدیگر اختلاف داشتند و گروهی از آنان گروه دیگر را رد می کردند، رها کردم. آن حضرت(ع) فرمودند: «تو را با آنان کاری نباشد، مردم فقط به سه امر موظف اند: شناخت امامان، تسلیم بودن در برابر اوامر ایشان ـ نسبت به آن چه بیان کرده اند ـ ، و مراجعه به آنان در مواردی که اختلاف پیدا می کنند.»22
عیسی بن سری می گوید، به امام صادق(ع) عرض کردم: آن پایه های اسلام را که اگر بدان دست یابم، عملم پاک شده و ناآگاهی ام نسبت به آن چه نمی دانم، ضرری متوجه من نمی کند، برایم بیان فرمایید. امام(ع) فرمودند: «شهادت به لااله الا الله، و محمّد رسول الله(ص)، اقرار به احکام و فرائضی که از جانب خداوند آورده است، ادای حق زکات از اموال، و ولایتی که خداوند عزّوجلّ به آن امر فرموده، ولایت آل محمد(ع). به درستی که رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیت [بی دین] از دنیا رفته است. خداوند متعال می فرماید:
ا أیّها الذّین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولی الأمر منکم.23
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید، و از پیامبر و اولیای امرتان، نیز اطاعت کنید.
پس [نخستین فرد اولوالامر] علی(ع) است . پس از آن حضرت، حسن، سپس حسین، آنگاه علی بن حسین، سپس محمدبن علی، سپس به همین ترتیب امر (امامت) ادامه می یابد. همانا زمین جز به واسطة امام آرامش نمی یابد و هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»24
جابربن یزید جعفی می گوید، از جابربن عبدالله انصاری شنیدم که می گفت: هنگامی که خداوند آیة اولوالامر را به پیامبرش ـ حضرت محمد(ص) ـ فرو فرستاد، به ایشان عرض کردم، ای رسول خدا، خدا و رسولش را شناختیم، اما آن اولوالامر که خداوند اطاعت از آنان را با اطاعت از شما قرین نموده ، کیستند؟ آن حضرت(ص) فرمودند: «ای جابر آنان جانشینان من، و امامان مسلمانان، پس از من، هستند. اولین شان علی بن ابی طالب، سپس حسن و حسین، سپس علی بن حسین، سپس محمدبن علی که در تورات معروف به باقر است، و تو ـ ای جابر ـ زمان او را درک خواهی کرد، پس هر گاه با او دیدار کردی، او را از جانب من سلام ده، سپس جعفر بن محمد صادق، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمدبن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی، سپس هم نام و هم کنیه ام، حجت خدا در زمین و بقیةالله در میان بندگانش، فرزند حسن بن علی است؛ همان کسی که خداوند متعال یاد خود را به وسیلة او در شرق و غرب زمین منتشر خواهد ساخت، همو که از شیعیان و دوستانش چنان پنهان می شود که جز مؤمنی که خداوند قلبش را آزموده است، کسی بر اقرار به امامتش پایدار نمی ماند.»25
در این جا مناسب است خوانندة گرامی را به نکته ای دیگر توجه دهم و آن این که تعداد زیادی از معاصران دوران امام علی(ع)، حقّ امامت آن حضرت را به عنوان امام واجب الاطاعه نمی شناختند. آنان تنها همین قدر می دانستند که او پسر عموی رسول خدا(ص) است؛ در نتیجه به اختلاف میان آن حضرت و دیگران (در امر خلافت) به عنوان اختلاف صاحبان حکومت می نگریستند. لذا از امام باقر(ع) نقل شده است، که فرمودند: «علی بن ابی طالب(ع) نزد شما در عراق با دشمنان می جنگید و اصحابش همراه او بودند، در حالی که جز پنجاه نفر او را به حقّ معرفتش نمی شناختند و حقّ معرفت او، امامتش بود.»26
از جمله معارف لازم، شناخت مظلومیت امامان(ع) و شناخت حقوقی که از ایشان غصب شده است، امام باقر(ع) در این باره می فرمایند: «هر کس ناروا بودن آن چه را که بر ما وارد شده، ظلمی که بر ما روا داشته، حقوقی که از ما غصب گردیده، و مصایبی را که بدان مبتلا شدیم، نشناسد، پس با کسی که آن ها را بر ما وارد ساخته شریک است.»27
همان گونه که ضرورت شناخت نسبت به ایشان امری غیر قابل تردید است، تعمیق معرفت و باقی نماندن به شناخت سطحی نیز از لوازم ایمان به این خاندان می باشد. «مفضل» نقل می کند، روزی بر امام صادق(ع) وارد شدم. آن حضرت به من فرمودند: «آیا [حضرت] محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را با عمق معرفت شناخته ای؟» عرض کردم: سرورم، منظور از عمق معرفت ایشان چیست؟ امام(ع) فرمودند: «ای مفضل، هر کس ایشان را با عمق معرفت بشناسد، دارای ایمان در سنام اعلی ـ بالاترین درجة ایمان ـ است.» عرض کردم: سرورم آن را به من تعلیم فرمایید. امام(ع) فرمودند: «مفضل، آگاه باش که ایشان آن چه را خداوند عزّوجلّ آفریده و پراکنده است می دانستند. آنان کلمة تقوا، خزانه دار آسمان ها و زمین ها، کوه ها، خشکی ها و دریاها، بودند و نسبت به شمار موجودات آسمانی ـ از قبیل ستاره ها و فرشتگان ـ وزن کوه ها، پیمانة آب دریاها، رودها و چشمه ها علم داشتند هیچ برگی نبود که از شاخه اش فرو افتد، مگر این که از آن آگاه بودند. هیچ ذره ای در تاریکی های زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آن که در «کتاب مبین» آمده است و آن در علم ایشان موجود بود و آن را می دانستند.» مفضل می گوید، عرضه داشتم: سرورم، آگاه شدم و به آن اقرار نمودم و ایمان آوردم. امام(ع) فرمود: «آری، ای مفضل، آری ای تکریم شده، آری ای خوشنود شده، آری ای پاک طینت، پاک شدی و بهشت برای تو و برای هر کس به آن ایمان داشته باشد، مهیا شد.»28
البته برای هیچ یک از افراد بشر دست یابی به شناخت حقیقی و کامل امامان(ع) ممکن نیست. از رسول خدا(ص) روایت شده که به حضرت امام علی(ع) فرمودند: «ای علی، خداوند را کسی غیر از من و تو نشناخت، و مرا کسی غیر از خدا و تو نشناخت، و تو را کسی غیر از خدا و من نشناخت.»29
امام رضا(ع) نیز دراین باره فرمودند:
کیست که امام را بتواند بشناسد یا انتخاب امام برایش ممکن باشد. هیهات، هیهات (بسیار دور است) در این جا فردها گمراه، رؤیاها بی راهه رفته، خردمندان نادان، دیده ها فرو افتاده، حکیمان و ادبا ناتوان و سخن دانان از این که بتوانند یکی از شئون و فضایل امام را توصیف کنند، همگی به عجز و ناتوانی معترف اند. پس چگونه ممکن است تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد، یا مطلبی از امر امام را فهمید، یا جایگزینی که کار او را انجام دهد، برایش پیدا کرد. ممکن نیست؛ چگونه و از کجا؟ خرد بشر کجا، و او کجا؟ کجاست مانندی برای او؟
عارف ولایت مدار، شیخ حافظ رجب برسی نیز چنین گفته است: «چگونه انسان ها [می توانند] علی را بشناسند و از آن [معرفت] آگاهی یابند، در حالی که پیامبر اکرم(ص) که کلامش حقیقت است، راه رسیدن به آن (معرفت) را مسدود اعلام نمود و فرمود: «تو را هیچ کس، جزخدا و من نشناخت و مرا هیچ کس جز خدا و تو نشناخت و خدا را هیچ کس جز من و تو نشناخت» این حدیث صحیح است در حالی که مردم ادعای شناخت خدا و رسولش را می نمایند. صحت این حدیث، دعوی ایشان را باطل می کند؛ چرا که فرض راست بودن مدعای ایشان موجب تکذیب کلام رسول خدا(ص) خواهد بود، در حالی که آن حدیث صادق است و مدعای ایشان در باب شناخت خدا و رسول او، کاذب است.»31
محقق معاصر، سید عادل علوی دربارة موضوع معرفت معتقد است: «معرفت، مفهومی کلی و مشکّک است و مراتب مختلفی ـ طول و عرضی ـ دارد که بر حسب شدت و ضعف، اول بودن و اولویت داشتن و نظایر آن ـ از یکدیگر متمایز می شود. برای تقریب به ذهن نمودن آن، به عنوان مثال ـ شما را به نور حسی توجه می دهم. نور شمع، از جمله ضعیف ترین نورهای زمین، و خورشید از بالاترین نور های آسمان است و بین این دو، درجات مختلفی از نور وجود دارد.
نیز به همین ترتیب دارای سه درجة اصلی: حسی، عقلی و باطنی است که در بین آن ها درجات متعدد دیگری وجود دارد، چنان که شناخت دارای سه مرحلة جلال، جمال، و کمال است. معرفت جلالیه، عبارت از شناخت هر چیز بر اساس حدود و صورت هندسی آن است، مانند: شناسایی کوه از دوردست. معرفت جمالیه عبارت از شناخت هر چیز بر اساس باطن و جوهر آن است، مانند شناسایی کوه از نزدیک آن، معرفت کمالیه عبارت از وقوف یافتن بر هدف یک چیز و غایت آن است، مانند: شناسایی کوه از سوی کسی که در اوج و قله آن باشد و این اقسام در مورد شناخت خداوند، شریعت و اهل بیت(ع) نیز وجود دارد.
معرفت جلالیه اهل بیت(ع) نزد همة مخلوقات موجود است؛ چنان که از حضرت امام هادی(ع) در زیارت جامعه نقل شده است: «... هیچ فرشتة مقرب، پیامبر دارای رسالت، صدیق و شهید، دانا و نادان، پست و والا، مؤمن شایسته و فاجر بدکار، ستمکار معاند و شیطان متمرد و هیچ مخلوقی در [مراتب] میانی آن ها نیست مگر آن که خداوند جلالت امر شما (اهل بیت (ع))، علوّ مقام و بزرگی جایگاه تان را به ایشان شناساند.» در مورد معرفت جمالیه شان باید گفت که آن برای خواص اهل ایمان و تقوا همچون، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، و کمیل بن زیاد است. کسانی که به عنوان اصحاب سرّ اهل بیت(ع) شناخته می شوند.
اما معرفت کمالیه آن حضرات برای هیچ کس غیر از خدا و رسول او میسر و مقدور نیست، چنان که در حدیث پیامبر اکرم(ص) آمده بود: «ای علی، کسی جز خدا و من تو را نشناخت.»32
پی نوشت ها
1. سورة ذاریات (51)، آیة 56.
2. الامام الحسین(ع) فی عرش الله، ص 26.
3. تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 132.
4. محمدی ری شهری؛ محمد، میزان الحکمة، مادة «عرف».
5. مسعودی، محمد فاضل، الاسرار العلویه، ص 514.
6. «من عرفکم فقد عرف الله» محدث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعة کبیره.
7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 2.
8. کربلایی، جواد، الانوارالساطعه، ج 4، ص 380.
9. محمدی ری شهری، همان.
10. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 18.
11. همان، ص 277.
12. همان.
13. اهل البیت فی الکتاب و السنّة، ص 84.
14. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج 1، ص 180.
15. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 1، ص 7.
16. همان.
17.کلینی، همان، ج 1، ص 180.
18. الموت و البرزخ، ص 102.
19. مجلسی، محمدباقر، همان، ج 23، ص 81.
20. علامه بحرانی، تفسیر البرهان، ج 1، ص 367.
21. کرامات الرضویّه، ج 2، ص 184.
22. الأسرار العلویه، ص 521.
23. سورة نساء (4)، آیة 59.
24. اهل البیت، ص 96.
25. همان، ص 77.
26. الحیاة السیاسیة لإمام الحسین(ع)، ص 140
27. مجلسی، همان، ج 27، ص 55.
28. مجلسی، همان، ج 26، ص117.
29. النورالمبین، ص 23.
30. کلینی، همان، ج 1، ص 201، با استفاده از ترجمة جواد مصطفوی.
31. برسی، حافظ رجب، مشارق انوار الیقیین، ص 112.
32. الإمام الحسین(ع) فی عرش الله، ص 16؛ الدّر الثمین فی عظمة أمیرالمؤمنین، ص 6.
امامان،امامان تشیع،امامان شیعه،شناخت امامان،شناخت امام ها،خصوصیات تشیع،خصوصیات بارز تشیع،فطری بودن شناخت،معرفت امام از اصول دین،مراتب شناخت،مراتب شناخت امامان،خصوصیات شیعه،خصوصیات شیعیان،از خصوصیات شیعه،از خصوصیات شیعیان،معرفت الامام،معرفت و شناخت امام،معرفت و شناخت امامان