اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
شعری که امام هادی(ع) از روی اجبار خواند
به متوکّل عباسی گزارش دادند که امام هادی(ع) در منزلش نامه ها و اسلحه هایی است که شیعیان قم برایش فرستاده اند و او تصمیم دارد بر علیه دولت و حکومت متوکّل قیام نماید . متوکّل عباسی عدّه ای از مأموران ترک را به خانه امام هادی(ع) اعزام کرد ، آنان شبانه به خانه امام هادی(ع) هجوم آورده و همه جای خانه را تفتیش کرده و چیزی نیافتند ، آنها امام هادی(ع) را تنها در اتاقی دیدند که در به روی خود بسته و لباس پشمینه ای بر تن دارد و بر روی ریگ ها و سنگریزه ها نشسته و به عبادت خداوند متعال و قرائت آیاتی از قرآن مشغول است . امام هادی(ع) را با همان حال به نزد متوکّل عباسی بردند و به او گفتند: در خانه وی چیزی نیافتیم ، جز آن که دیدیم رو به قبله نشسته و مشغول قرائت قرآن بود . متوکّل عباسی که مجلس شرابی تشکیل داده و نشسته بود ، و جام شرابی در دستش بود ، وقتی امام هادی(ع) را دید هیبت و جلالت حضرتش او را فراگرفت و بی اختیار او را بزرگ شمرده و تعظیم نمود و در کنار خودش جای داد ، آن ملعون جام شرابی که در دستش بود به آن حضرت تعارف کرد . امام هادی(ع) فرمودند: واللَّه ، ما یخامر لحمی ودمی قطّ ، فاعفنی . سوگند به خدا ، هرگز گوشت و خونم با چنین چیزی آمیخته نشده ، عذر مرا بپذیر . متوکّل عباسی عذر حضرت را پذیرفت و دست از او برداشت ، آنگاه گفت: شعری بخوان ، امام هادی(ع) فرمودند: من کم شعر می خوانم . متوکل عباسی گفت : باید بخوانی . امام هادی(ع) این اشعار را خواند:
باتوا علی قلل الأجبال تحرسهم
غُلب الرجال فلم تنفعهم القلل
واستنزلوا بعد عزّ من معاقلهم
وأسکنوا حفراً یا بئسما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم
أین الأساور والتیجان والحُلل
أین الوجوه الّتی کان منعّمه
من دونها تضرب الأستار والکلل؟
فأفصح القبر عنهم حین سائله
تلک الوجوه علیها الدود تنتقل
قد طال ما أکلوا دهراً وقد شربوا
وأصبحوا الیوم بعد الأکل قد اُکلوا
بر قلّه های کوه ها ، شب را به روز آوردند در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند ؛ ولی قلّه ها نتوانستند آنها را از خطر مرگ نجات دهند .
آنان پس از عزّت از جایگاه های امن خویش به پایین کشیده شدند و در گودی های گور جایشان دادند ، به چه جایگاه ناپسندی فرود آمدند .
آنگاه که آنان در گورها دفن شدند فریادگری ، فریاد برآورد : کجاست آن دستبندها ، تاج ها و لباس های فاخر ؟
کجاست آن چهره هایی که به ناز و نعمت پروریده شدند و به خاطر آنها پرده ها می آویختند؟
گور به جای آنان با زبان فصیح پاسخ می دهد : اکنون بر آن چهره ها ، کرم ها راه می روند .
آنان روزگاری به خوردن و آشامیدن مشغول بودند ، ولی اینک خودشان خورده می شوند .
راوی می گوید : وقتی متوکّل عباسی این اشعار را شنید ، دگرگون و منقلب شد و گریست به گونه ای که ریشش از اشک چشمش تر شد ، و جام شراب بر زمین زد و مجلس عیش و نوشش در این روز بهم ریخت ، حاضران در مجلس نیز گریستند ، آنگاه متوکّل چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و گفت آن حضرت را با احترام به منزلش باز گردانند .
(القطره - سید احمد مستنبط(ره) - جلد2 - بخش امام علی النقی الهادی(ع) - صفحه 743)
(بحار الأنوار : 211/50 ذیل ح 24)
شعری که امام هادی از روی اجبار خواند،شعر امام هادی،شعری که امام هادی خواند،شعر خواندن امام هادی،شعر خواندن از روی اجباری،شعر اجباری،شعر خواندن اجباری،امام از روی اجبار شعر خواند،اشعار اجباری،ابیات اجباری،شعر خواندن امام علی النقی،شعر خواندن اجباری توسط امام هادی،شعر خواندن اجباری توسط امام علی النقی،شعر خواند از روی اجبار