اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
زندگی نامه شهید محسن حججی
شهید محسن حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجفآباد اصفهان به دنیا آمد و از جمله رزمندگان دلاور مدافع حرم بود که در خاک سوریه به شهادت رسید.
شهید محسن حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجفآباد اصفهان چشم به جهان گشود.او یک برادر و شش خواهر داشت، حججی فرزند دوم خانواده میباشد.
او از جمله رزمندگان شجاع مدافع حرم بود که سرنوشتش باامام حسین گره خورد .
شهیدمحسن حججی از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید احمد کاظمی بودو علاقه ی خاصی به این شهید بزرگوار داشت؛ ایشان کتاب های شهدا را با هزینه ی خود میگرفت و در کتابخانه و موسسات فرهنگی قرار میداد.
تحصیلات شهید محسن حججی
شهید محسن حججی در سال ۱۳۸۷ دوران دبیرستان خود را به پایان رساند ودر دانشگاه، در رشته تکنولوژی کنترل شروع به تحصیل نمود.
اولین کتاب غیردرسیای که شهید حججی خواند مقتل امام حسین بود،او وارد این راه شد و تمام مسیری که طی کرد در رابطه با این مقتل و راه امام حسین (ع) بود و بودن در این مسیر به مراتب باعث رشد محسن شد.
پذیرش شهید محسن حججی در سپاه پاسداران
شهید حججی پس از اتمام خدمت سربازی خود اشتیاقش برای حضور داوطلبانه در سپاه بیشتر شد و در سال ۱۳۹۳ اقدام به ثبت نام در سپاه پاسداران کرد و بلافاصله پذیرفته شد.
ازدواج شهید محسن حججی
در یازدهم آبان ۱۳۹۱ محسن حججی با زهرا عباسی عقد و در ۹ مرداد ۱۳۹۳ با وی به صورت رسمی ازدواج کرد. محسن حججی در سال ۲۴ فرودین ۱۳۹۵ صاحب فرزند پسر شد و نامش را علی گذاشت.
اعزام شهید محسن حججی به سوریه
شهید حججی نخستین بار در سال ۱۳۹۴ و چندروز مانده به محرم به سوریه اعزام شد و در اربعین حسینی به ایران بازگشت،دومین اعزام او در۲۷تیر ماه ۱۳۹۴ بود.
خصوصیات اخلاقی شهید محسن حججی
او بسیار مقید بود؛ این قضیه بارهابرای دوستانش ثابت شد.دوست وهمرزم او اینگونه تعریف می کند:« گاهی اوقات مجبور بودیم در خانههای مردم سوریه بمانیم یا از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز که میشد شهید حججی از ساختمان بیرون میرفت یا در حیاط به اقامه نمازش میپرداخت تا مبادا نمازش شبههای داشته باشد.»، در بحث حرام و حلال و رعایت شرعیات خیلی اهل رعایت بود.
علاقهی شهید محسن حججی به حضرت زینب (س) و اباعبدالله الحسین (ع)باعث شد که او را راهی سوریه کند.
محسن جوانی مؤمن و معتقد بود، به هیچ عنوان پدر و مادر خود را آزار نمیداد.
محسن همواره حرف و عملش یکی بود و هرگز در کارهایش ریا وجود نداشت و همه کارهای او قربتالله بود.
یکی از بهترین خصوصیات محسن هم این بود که هرگز دروغ نمیگفت.
شهید محسن حججی روی حجاب خیلی تأکید داشت، به حدی که خیلی ناراحت میشد اگر جایی در بین دوستان میدید که حجاب رعایت نمیشود و به صراحت اعلام میکرد که حجاب را رعایت کنید، در حالت کلی میتوان گفت بسیار روی مسئله حجاب حساس بود.
ولایت پذیری محسن چراغ راهش شد، ولایت پذیری را در گفتار و رفتار او به عینه مشاهده میکردیم، اودرامور مختلف بصیرت داشت.
نحوه ی شهادت شهید محسن حججی
شهید محسن حججی در روز دوشنبه ۱۶مرداد ۱۳۹۶ به اسارت داعش در آمد. پس از دو روز اسارت در روز چهار شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶در منطقه تنف سوریه به دست جنایت کاران داعشی به شهادت رسید و سر او را مانند اربابش جداکردند.
جواز شهادت شهید محسن حججی
شهید حججی در دست نوشتههایش از امام رضا (ع) درخواست جواز شهادتش را میکند و خطاب به امام رضا (ع) مینویسد: «آقاجان دوست دارم همانند علیاکبر (ع) در جوانی شهد شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم. مولای من، بر من منت بگذار، جواز شهادتم را امضا کن.»
بازگشت پیکر شهید محسن حججی به ایران
ارتش لبنان با همکاری حزب الله، پیکر پاک شهید حججی را در مقابل اجازه تخلیه امن منطقه مرزی لبنان و سوریه تحویل گرفتند. سپاه پاسداران پیکر مطهر او را در ۷شهریور تحویل گرفت و با انجام آزمایشهای دی اِنای هویت او را تایید کرد. پیکر وی را همزمان با عزاداریهای محرم به ایران بازگردانده شد. میگویند پیکر پاک این شهید مظلوم بدون سر و دست بوده است.مراسم تشیع محسن حججی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶در تهران برگزار شد.
خاطره حجت الاسلام لقمانی درباره ی شهید محسن حججی
از خاطرم هیچ گاه این خاطره ی حجت الاسلام لقمانی از سخنرانان هیأت اصفهان درباره ی شما ، نمی رود؛ که چهل شب مسافت ۵۰ کیلومتری بین نجف آباد تا اصفهان را طی می کردید برای خادمیِ این هیأت و وقتی برای خادمیِ هیأت پذیرفته شدید از مسئولین هیأت دو درخواست داشتید: یکی اینکه مسئولیتی را بر عهده ی شما بگذارند که سخت تر باشد و دیگری این که در هیأت مسئولیتی به شما بدهند که کم تر دیده شوید .
وقتی دیر وقت کار هیأت تمام می شد و به شما می گفتند: ببخشید آقا محسن خسته شدید، می گفتید: این ها کار نیست، برای امام حسین فقط باید سر داد.
محسن عزیز! شما می خواستید در حسنیه ی اصفهان دیده نشوید ، ولی خدا شما را به همه ی عالم نشان داد
فرازی از وصیتنامه شهید محسن حججی
حالا که دستهایم بسته است مینویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستادهام و ایستادهام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانوادهام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزادهای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمهگاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنهای و فرماندهام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمدهایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».
آسمان اینجا شبیه هیچجا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیدهام یا آسمان بیابانهای سالهای خدمتم، اینجا بوی دود و خون میآید. کمکم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظههای آخر که حرامیان دورهام کردهاند میخواهم قصه بگویم و قصه که میگویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم میشود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانوادهاش پر میکند، اما حتماً قصهام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.
قصه کودکیام که با پدرم در روضههای مولا اباعبدالله الحسین(ع) شرکت میکردم، قصه لرزش شانههای پدر و من که نمیدانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس میگفت و توصیه میکرد:
«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچوقت تمامشدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود انشاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».
دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه میگفت «تو را محسن نام گذاشتم بهیاد محسن سقطشده خانم حضرت زهرا(س)». مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچههای بزرگی بهرویم باز شد اما نمیدانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید.
بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(س) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادرجان، حرم خانم زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم.... نکند لحظهای شک کنی به رضایتت که من شفاعتکنندهات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا(س) سرم را بهدست بگیر و سرفراز باش چون اموهب.
مادر، یادت هست سالهای کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس میکردم گمشدهای دارم و اینقدر به مادرمان حضرت زهرا(س) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسهای تربیتیفرهنگی به همین نام بود.
همان سالها بود که مسیر زندگیام را پیدا کردم و حاج احمد کاظمی شد الگوی زندگی و یار لحظه لحظه زندگی من، خیلی زود حاج احمد دستم را گرفت و با شرکت در اردوهای جهادی، هیئت، کار فرهنگی و مطالعه و کتابخوانی رشد کردم. انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صدساله را بهسرعت پیمودم. سربازی و خدمت در مناطقی دورافتاده را انتخاب کردم و تو مادر، ببخش که آن روزها مثل همیشه چقدر نگرانم بودی.
و ازدواج که آرزوی شما بود، با دختری که بهواسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است، همنام حضرت زهرا(س) و از خانوادهای که بهشرط اینکه بهدلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و باایمانی باشم دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریهای ساده بهعقدم درآوردند و من هم تنها خواستهام از ایشان مهیاکردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی(عج) را تشکیل دادیم، خانوادهای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند، همین جا بود که احساس کردم یکی از راههای رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد.
و همسرم و همسرم...، میدانم و میبینم دست حضرت زینب(س) که قلب آشوبت را آرام میکند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمیآورد برایم، بلکه مطمئنم میکند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت بهاقتدای پدر سربازی کند.
حالا انگار سبکتر از همیشهام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که میآید، بوی مجلس هیئت مؤسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین بهخیر که گفت مؤسسه خون میخواهد و این قطرهها که بر خنجر میغلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیبالخضیب شدنم را هموار کرد.
خدّالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای(ع) دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که میبینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمیشد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتماً سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است.
اینجا رضاً برضاک را میخواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بیسر را میبینم که همدوش زینب آمدهاند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعلههای شرارت میسوزند و من بدن بیپیکرم را میگذارم برای گمنامی برای خاک زمین.
پیام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به مناسبت شهادت محسن حججی
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از شکست های پی در پی گروه های تکفیری-وهابی وابسته به استکبار جهانی در برابر رزمندگان اسلام در جبهه های مختلف، گروه ترویستی داعش مرتکبی جنایتی فجیع و غیرانسانی شد در هیچ قاعده و قانون اسلامی و حتی انسانی نمی گنجد.
انتقام شهید محسن حججی
مردم دلاور و امت حزب الله خصوصا خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام دشمنانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت.
این نوع جنایت ها که تاکنون هزاران مورد آن به همین شکل در عراق و سوریه بر ضد امت مسلمان اعم از شیعه و سنی به وقوع پیوسته تنها نتیجه ای که در برخواهد داشت اتحاد و آگاهی بیشتر عالم اسلامی نسبت به هویت و خباثت این خوارج زمان است و ما را در پاک کردن سرزمین اسلامی از لوث وجود آنان مصمم تر و قدرتمندتر خواهد نمود.
به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست. ما از ابتدا مصمم و به دور از تردید در این راه گام برداشتیم اما ارتکاب این جنایت ها عزم و اراده ما را جزم تر و جدی تر نمود تا جای جای اراضی اسلامی را از وجود بی وجود پلیدشان تطهیر نماییم.
تبریک به خانواده ی شهید محسن حججی
اینجانب به پدر، مادر، همسر و فرزند مقاوم این شهید بزرگوار که فرزندشان مانند سالار شهیدان امام حسین(ع) و با همان شیوه ظالمانه به شهادت رسید تبریک عرض می کنم زیرا نام خانواده شهید پرورتان با خاندان سید و سرور شهیدان همنام و قرین گردید و شهید شما و ما سند افتخار ایران اسلامی و سپاه ولایت است.
ایران اسلامی در راه آزادی و شریعت و برای نجات دین مبین اسلام چنین قربانیان ارزشمندی را تقدیم می کند و از خدای سبحان عاجزانه طلب می کنیم که حسن عاقبت با مرگی همچون شهید محسن حججی عزیز برای مقرر فرماید.
هنیئا لک و لکم و عظم الله اجورنا و اجورکم. قاسم سلیمانی
پیام امام آیت الله خامنه ای به مناسبت شهادت محسن حججی
خداوند انشاءالله که درجات شهید را عالی کند.
عزیزشدن شهید
خدا شهید شما را عزیز کرد؛ ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده بهخاطر شهادت این جوان.
بلندمرتبگی شهید
شهید خیلی هستند؛ همهی شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیّتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچوقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به اینجور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که اینجور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد.
خدا انشاءالله به شماها اجر بدهد، به شما صبر بدهد، شما را انشاءالله عزیز کند و انشاءالله خداوند به همهتان -به مادر، به خانم [ایشان]، به پدر، به همهی بازماندگان- عوض خیر بدهد و همهتان را توفیق بدهد که بتوانید به وظایفتان عمل بکنید در ادامهی راه این شهید؛خدا ما را هم قدردان شهدا قرار بدهد؛ انشاءالله.
حججی،شهید حججی،شهید محسن حججی،زندگی شهید حججی،زندگینامه شهید حججی،زندگی نامه شهید حججی،زندگی شهید محسن حججی،زندگینامه شهید محسن حججی،زندگی نامه شهید محسن حججی،زندگی حججی،زندگینامه حججی،زندگی نامه حججی،زندگی محسن حججی،زندگینامه محسن حججی،زندگی نامه محسن حججی،معرفی حججی،معرفی محسن حججی،معرفی شهید حججی،معرفی شهید محسن حججی