کمک مالی به سایت جامع سربازان اسلام

زیارت امام حسین(ع) در حدیث ام ایمن

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

زیارت امام حسین(ع) در حدیث ام ایمن



امام سجاد(ع) خطاب به شخصی به نام زائده فرمودند: اى زائده ، خبر به من رسيده كه گاهى به زيارت قبر امام حسین(ع) میروى؟ زائده می گوید که عرض كردم: همان طور است كه خبر به سمع شما رسيده . امام سجاد(ع) فرمودند: براى چه مبادرت به چنين فعلى میورزى؟ در حالى كه تو نزد سلطان مکنت و منزلتى داشته ، و وى كسى است كه توان اين را ندارد ببيند شخصى به ما محبّت داشته و ما را بر ديگران برترى میدهد و فضائل ما را ذكر میكند و حقّى كه از ما بر اين امّت واجب است را رعايت مینمايد؟ زائده می گوید که محضر مباركش عرض كردم: به خدا سوگند قصدم از اين فعل فقط رضايت خدا و رسول خدا(ص) بوده و از غضب و سخط كسى كه بر من غضب نمايد ترس و وحشتى ندارم و امر مكروهى كه از ناحيه اين فعل به من برسد هرگز در سينه ام گران و سنگين نيست و بر من قابل تحمّل می باشد. امام سجاد(ع) فرمودند: تو را به خدا سوگند امر چنين است؟ زائده می گوید که عرض كردم: به خدا سوگند امر چنين است . زائده در ادامه می گوید که : امام سجاد(ع) سؤالشان را سه بار تكرار فرموده و من نيز جوابم را سه بار بازگو نمودم. سپس امام سجاد(ع) فرمودند: بشارت باد ترا، بشارت باد ترا، بشارت باد تو را، لازم شد خبر دهم تو را به حديثى كه نزد من بوده و از احاديث نخبه و برگزيده اى است كه جزء اسرار مخزونه می باشد و آن اين است : زمانى كه در طف (كربلا) آن مصيبت به ما وارد گشت و پدرم امام حسین(ع) و تمام فرزندان و برادران و جميع اهلش كه با او بودند كشته شدند و حرم و زنان آن حضرت را بر روى شتران بی جهاز نشانده و ما را به كوفه برگرداندند ، پس به قتلگاه ايشان چشم دوختم و ابدان طاهره ايشان را برهنه و عريان ديدم كه روى خاك افتاده و دفن نشده اند، اين معنا بر من گران آمد و در سينه ام اثرش را يافته و هنگامى كه از ايشان چنين منظره اى را مشاهده كردم‏ ، اضطراب و بی آرامى در من شدت يافت به حدّى كه نزديك بود روح از كالبدم خارج شود، اين هيئت و حالت را وقتى عمّه ام حضرت زينب كبرى دختر على بن ابى طالب عليها السّلام از من مشاهده نمود فرمودند: اين چه حالى است از تو میبينم ، اى يادگار جدّ و پدر و برادرم چرا با جان خود بازى میكنى؟ من گفتم: چگونه جزع و بيتابى نكنم در حالى كه میبينم سرور و برادران و عموها و پسر عموها و اهل خود را در خون خويش طپيده، عريان و برهنه بوده، جامه هايشان را از بدن بيرون آورده اند، بدون اينكه كفن شده يا دفن گرديده باشند، احدى بالاى سرشان نبوده و بشرى نزديكشان نمیشود گويا ايشان از خاندان ديلم و خزر میباشند؟!! عمّه ام حضرت زینب کبری(س) فرمودند: آنچه میبينى تو را به جزع نياورد، به خدا سوگند اين عهد و پيمانى بوده كه رسول خدا(ص) با جدّ (امير المؤمنين(ع)) و پدر (سيّد الشهداء(ع)) و عمويت (امام حسن مجتبى(ع)) نموده و خداوند متعال نيز از گروهى از اين امت كه در عداد ستمكاران و سركشان نمی باشند پيمان گرفته است ايشان در بين اهل آسمان‏ها معروف و مشهورند كه اين اعضاء قلم شده را جمع كرده و دفن نموده و اين ابدان و اجسام خونی شده را به خاك سپرده و در اين سرزمين براى قبر پدرت امام حسین(ع) نشانه اى نصب كرده كه اثرش هيچ گاه كهنه و مندرس نشده و گذشت شب و روز آن را محو نمیكند، و بسيارى از رهبران كفر و الحاد و ابناء ضلالت و گمراهى سعى در نابود كردن آن می نمايند ولى به جاى اينكه رسم و نشانه آن از بين رود ظاهرتر و آشكارتر میگردد. من پرسيدم: اين چه عهد و ميثاقى بوده و اين چه حديث و خبرى می باشد؟ (نقل حديث امّ ايمن به روايت عليا مخدّره حضرت زينب كبرى بنت امير المؤمنين عليها السّلام‏) پس عمّه ام حضرت زینب کبری(س) فرمودند : بلى، امّ ايمن برايم نقل نمود كه رسول خدا(ص) روزى از روزها به منزل حضرت فاطمه(س) نزول اجلال فرمود و حضرت فاطمه(س) براى آن جناب حريره درست كردند و امیرالمومنین على(ع) طبقى نزد رسول الله(ص) آوردند كه در آن خرما بود ، سپس امّ ايمن گفت: من نيز قدحى كه در آن شير و سر شير بود را خدمتشان آوردم، رسول خدا(ص) و امير المؤمنين علی(ع) و فاطمه(س) و حسنين(ع) از آن حريره ميل كرده و سپس همگى آن شير را آشاميدند و پس از آن رسول خدا(ص) و به دنبال آن حضرت ايشان از آن خرما و سر شير تناول نمودند و بعد رسول خدا(ص) دست هاى مباركشان را شستند در حالى كه امير المؤمنين علی(ع) آب به روى دست هاى آن حضرت می ريختند و پس از آنكه آن جناب از شستن دست ها فارغ شدند دست‏ به پيشانى كشيده ، آنگاه به طرف على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) نظرى كه حاكى از سرور و نشاط بود نموده ، سپس با گوشه چشم به جانب آسمان نگريست ، بعد صورت مبارك به طرف قبله كرده و دست ها را گشاد و دعا نمود و پس از آن به حال گريه به سجده رفته و با صداى بلند میگريستند و اشک هايشان جارى بود. سپس سر از سجده برداشته و به راه افتادند در حالى كه اشک هاى آن حضرت قطره قطره میريخت ، گويا باران در حال باريدن بود، از اين صحنه فاطمه(س) و على(ع) و حسن(ع) و حسين(ع) محزون شده و من نيز متأثر گشته و اندوهگين شدم ولى همگى از سؤال نمودن پرهيز كرده و از آن حضرت نپرسيديم كه سبب اين گريه چيست تا گريستن آن جناب به درازا كشيد ، در اين هنگام على(ع) و فاطمه(س) پرسيدند:

چه چيز شما را گريانده يا رسول اللَّه(ص)؟ خدا هرگز چشمان شما را نگرياند ، قلب ما از اين حال شما جريحه دار گرديده . رسول الله(ص) فرمودند: اى حبيب من به واسطه شما چنان مسرور و شادمان شدم كه تا كنون اين طور خوشحال نشده بودم و به شما نگريستم و خدا را بر نعمت شما كه به من داده حمد و سپاس نمودم، در اين هنگام جبرئيل(ع) بر من فرود آمد و گفت: اى محمّد(ص) خداوند متعال بر آنچه در نهان تو است اطّلاع داشته و میداند كه سرور و شادى تو به واسطه برادر و دختر و دو سبط تو میباشد پس نعمتش را بر تو كامل كرده و عطيّه اش را بر تو گوارا نمود يعنى ايشان و ذرّيه آنها و دوستداران و شيعيانشان را در بهشت با تو همسايه نمود، بين تو و ايشان تفرقه‏ و جدائى نمی اندازد، ايشان از عطاء بدون منّت او منتفع شده همان طورى كه تو از آن بهره‏مند میشوى و به آنها اعطاء میشود همان طورى كه به تو اعطاء میگردد تا آنجائى كه راضى و خشنود شده بلكه فوق رضايت ايشان و تو حق تعالى عنايت میفرمايد و اين لطف و عنايت در مقابل آزمايش و ابتلائات بسيارى است كه در دنيا متوجه ايشان شده و ناملايماتى كه وسيله مردم و آنهائى كه از ملت و كيش تو میباشند و خود را از امّت تو پنداشته در حالى كه از خدا و از تو بسيار دور هستند به ايشان میرسد، گاهى ضربه هاى شديد و غير قابل تحمّل از ناحيه اين گروه متوجه ايشان شده و زمانى با قتل و كشتار ايشان مواجه میگردند. قتلگاه ها ايشان مختلف و پراكنده و قبورشان از يك ديگر دور میباشد، خيرجوئى نما از خدا براى ايشان و براى خودت، حمد و سپاس خداى عزّ و جلّ و آنها بر خيرش و راضى شو به قضاى او پس حمد خداى بجا آورده و راضى شدم به قضايش به آنچه براى شما اختيار فرموده. سپس جبرئيل(ع) به من گفت: اى محمّد برادرت پس از تو منكوب و مغلوب امّتت قرار گرفته و از دشمنانت در تعب و رنج واقع میشود، و بعد از تو او را بدترين مخلوقات‏ و شقیترين مردم میكشد، قاتل آن حضرت نظير پی كننده ناقه صالح است ، وى به منظور انجام اين كار به شهرى هجرت میكند كه آن شهر محلّ نشو و نماى شيعه و پيروان آن حضرت و فرزندش میباشد، در آن شهر ابتلائات ايشان (اهل بيت عليهم السّلام) بسيار مصيبت به ايشان عظيم میباشد، و اين سبط شما (جبرئيل با دست اشاره به امام حسين(ع) نمود) با جماعتى از فرزندان و اهل بيت شما و نيكانى از امّتت در كنار فرات واقع در سرزمينى كه به آن «كربلا» میگويند كشته میشود. كربلاء را از اين جهت كربلاء گويند كه حزن و بلاهائى كه از دشمنان شما و دشمنان فرزندان شما در روزى كه حزن و اندوهش تمام‏شدنى نبوده و حسرت آن زوال پذير نيست به عمل می آيد بسيار و زياد میباشد. اين زمين پاكيزه‏ترين اماكن واقع روى زمين بوده و احترامش از تمام بقاع بيشتر است، در آن سبط تو و اهل بيتش كشته میشوند. كربلاء از زمين‏هاى بهشت است، هر گاه روزى كه در آن سبط تو و اهل بيتش كشته میشوند فرا برسد و لشكر اهل كفر و لعنت او را احاطه نمايند به جهت غضب به خاطر تو و فرزندانت اى محمّد و به منظور بزرگ شمردن هتك حرمتت و تقبيح نمودن كردارى كه نسبت به ذرّيه و عترتت انجام شده زمين بلرزد و كوهها كشيده و اضطراب و جنبششان زياد شود و امواج درياها متلاطم گردد و آسمانها اهلشان را به هم بريزند، و از زمين و كوهها و درياها و آسمانها چيزى باقى نمیماند مگر آنكه از حق تعالى اذن میخواهند كه اهل تو را كه مستضعفين و مظلومين بوده و حجّت هاى خدا بعد از تو بر خلايق هستند را نصرت و يارى كنند پس خداوند به آنها و موجودات در آنها وحى كرده و میگويد: منم خداوند متعال، سلطانى كه قادر است و كسى نتواند از او بگريزد در توان هيچ خصم و دشمنى نيست كه او را عاجز و ناتوان كند، من بر يارى كردن‏ دوستانم قادر و بر انتقام گرفتن از دشمنان متمكن هستم، به عزّت و جلال خود قسم آنان را كه رسولم را تنها گذارده و برگزيده ام را رها كرده و حرمتش را هتك نموده و فرزندانش را كشته و عهدش را نقض و زير پاى نهاده و به اهل بيتش ستم كرده اند عذابى كنم كه احدى از عالميان را چنين عذابى نكرده باشم. در اين هنگام تمام موجودات سماوى و ارضى به ضجّه در آمده و آنان كه به عترتت ستم كرده و هتك حرمتت را روا داشته اند را لعن و نفرين میكنند. و هنگامى كه آن جماعت (فرزندان و اهل بيت و نيكان از امّتت) به طرف گورها و قبرهايشان نمايان میشوند حق تعالى خودش متولى قبض ارواح آنها به يد قدرتش شده و فرشتگان را از آسمان هفتم به زمين فرو فرستاده در حالى كه با ايشان: 1- ظروفى از ياقوت و زمرّد بوده كه مملوّ از آب حيات میباشند. 2- حلّه هائى از حلّه هاى بهشتى. 3- عطرى از عطرهاى بهشتى ، می باشد، پس فرشتگان بدن‏هاى ايشان را با آن آبها شستشو داده و حلّه ها را به تن آنها كرده و با آن عطرها حنوطشان نموده و دسته دسته بر ايشان نماز میخواند و پس از اتمام نماز حق تعالى گروهى از امّتت را كه كفار ايشان را نمیشناسند و در خون شهداء نه با گفتار و نه با كردار و نه با قصد شركت كرده اند را گسيل داشته تا اجسام و ابدان آنها را دفن كنند و براى قبر سيّد الشّهداء در آن سرزمين اثرى نصب كرده تا براى اهل حق نشانه اى بوده و براى اهل ايمان سببى براى رستگارى باشد و در هر روز و شب از هر آسمانى صد هزار فرشته گرداگرد آن طواف كرده و بر آن حضرت صلوات فرستاده و نزد قبرش تسبيح خدا گفته و براى زائرين آن جناب طلب آمرزش كرده و اسامى زائرين از امّتت را كه قربة الى اللَّه آن حضرت را زيارت میكنند و نيز اسماء پدران و خويشاوندان و شهرهاى ايشان را مینويسند و در صورتهاى ايشان بامدادى كه از نور عرش‏ الهى است اين عبارت را نقش میبندند: اين شخص زائر قبر بهترين شهداء و زائر قبر فرزند بهترين انبياء میباشد. در روز قيامت از اثر اين مداد نورى ساطع شده كه از پرتوش چشم‏ها تار میگردد و با اين نور ايشان شناخته میشوند، و گويا تو اى محمّد بين من و ميكائيل قرار گرفته و على جلو ما بوده و همراهمان فرشتگانى حركت میكند كه از كثرت عدد ايشان معلوم نيست و بوسيله همين نورى كه در صورت هاى ايشان هست، آنها را از بين خلائق دريافته و جدا میكنيم و بدين ترتيب حق تعالى ايشان را از هول و وحشت آن روز و سختیهاى آن نجات میدهد و اين حكم خدا است در حق كسانى كه قبر تو را اى محمّد يا قبر برادرت يا قبر دو سبط تو را زيارت كرده و قصدى غير از خداى عز و جلّ را نداشته باشند و البته گروهى از مردم كه مستحق لعنت و سخط و غضب الهى هستند خواهند آمد كه در محو كردن رسم و نشانه اين قبر سعى كرده و میكوشند آن را از بين ببرند ولى خداوند قادر به ايشان چنين توانى را نخواهد داد. سپس رسول خدا(ص) فرمودند: اين خبر من را گرياند و اندوهگين نمود.

دنباله حديث به نقل عليا مخدّره حضرت زينب كبرى بنت امير المؤمنين عليهما السّلام

حضرت زينب سلام اللَّه عليها فرمود: زمانى كه ابن ملجم لعنه اللَّه عليه پدرم را ضربت زد و من اثر مرگ را در آن حضرت مشاهده كردم محضرش عرضه داشتم: اى پدر امّ ايمن برايم حديثى چنين و چنان نقل نمود، دوست دارم حديث را از شما بشنوم. پدرم فرمودند: دخترم، حديث همان طورى است كه امّ ايمن نقل كرده، گويا میبينم كه تو و دختران اهل تو در اين شهر به صورت اسيران در آمده، خوار و منكوب میگرديد، هر لحظه هراس داريد كه شما را مردم بربايند، بر شما باد به صبر و شكيبائى، سوگند به كسى كه حبّه را شكافته و انسان را آفريده روى زمين كسى غير از شما و غير از دوستان و پيروانتان نيست كه ولّى خدا باشد و هنگامى كه رسول خدا(ص) اين خبر را براى ما نقل مینمودند و فرمودند. ابليس لعنه اللَّه عليه در آن روز از خوشحالى به پرواز درمی آيد پس در تمام نقاط دستياران و عفريت هايش را فرا خوانده و به آنها میگويد: اى جماعت شياطين:، طلب و تقاص خود را از فرزند آدم گرفته و در هلاكت ايشان به نهايت آرزوى خود رسيده و آتش دوزخ را نصيب ايشان نموديم مگر كسانى كه به اين جماعت مقصود اهل بيت پيغمبر(ص) بپيوندند از اين رو سعى كنيد نسبت به ايشان در مردم تشكيك ايجاد كرده و آنها را بر دشمنى ايشان واداريد تا بدين وسيله گمراهى مردم و كفرشان مسلّم و محقق شده و نجات دهنده اى بر ايشان بهم نرسد، ابليس با اينكه بسيار دروغ‏گو و كاذب است اين‏ كلام را به ايشان راست گفت، وى به آنها اطّلاع داد. اگر كسى با اين جماعت (اهل بيت(ص)) عداوت داشته باشد هيچ عمل صالحى برايش نافع نيست چنانچه اگر با ايشان محبت داشته باشد هيچ گناهى غير از معاصى كبيره ضررى به او نمیرساند.

زائده میگويد: سپس امام سجاد(ع) پس از نقل اين حديث برايم فرمودند: اين حديث را بگير و ضبط كن، اگر در طلب آن يك سال شتر میدواندى و در كوه و كمر به دنبال آن تفحص میكردى محققا كم و اندك بود.
ایمن،ام ایمن،حدیث ام ایمن،زیارت امام حسین،در حدیث ام ایمن،امام حسین در حدیث ام ایمن،کربلا در حدیث ام ایمن،فضیلت کربلا در حدیث ام ایمن،امام حسین در حدیث ام ایمن،زیارت امام حسین در حدیث ام ایمن،ثواب زیارت امام حسین در حدیث ام ایمن،فضیلت زیارت امام حسین در حدیث ام ایمن،حدیث ام ایمن و زیارت امام حسین(ع)
کمک مالی به سایت جامع سربازان اسلام