اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
راويان حديث غدير و تواتر حدیث غدیر
همان طور كه بيان شد، حديث غدير در اصطلاح «دراية الحديث» فراتر از حدّ تواتر است و شكّى در صدور آن از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله نيست، آن سان كه شمس الدّين ذهبى به اين مطلب تصريح كرده است؛ ولى اكنون اسامى مشهورترين راويان اين حديث را از پيشوايان و حافظان اهل سنّت در قرون مختلف ذكر مىنماييم:
1. محمّد بن اسحاق، نويسنده كتاب سيره ابن اسحاق؛
2. مَعْمَر بن راشد؛
3. محمّد بن ادريس شافعى، پيشواى شافعىها؛
4. عبدالرزّاق بن همّام صنعانى، استاد بُخارى و نگارنده كتاب المصنَّف؛
5. سعيد بن منصور، نويسنده كتاب المُسْنَد؛
6. احمد بن حنبل شيبانى، پيشواى حنبلىها و نگارنده كتاب المسند؛
7. ابن ماجه قزوينى، نويسنده يكى از صحاح ششگانه؛
8. ابوعيسى تِرمذى، نويسنده يكى ديگر از صحاح ششگانه؛
9. ابوبكر بزّار، نگارنده المسند؛
10. ابوعبدالرحمان نَسائى، نويسنده كتاب سنن، يكى از صحاح ششگانه؛
11. ابويَعْلى موصلى، نگارنده كتاب المسند؛
12. ابوجعفر محمّد بن جرير طبرى، مؤلف دو كتاب مشهور و معروف تفسير و تاريخ؛
13. ابوحاتِم ابن حِبّان، نويسنده كتاب الصّحيح؛
14. ابوالقاسم طبرانى، نويسنده كتابهاى معجم صغير، اوسط و كبير؛
15. حافظ ابوالحسن دارقُطْنى.
وى در زمان خود پيشواى بغداد بوده است و در ميان مشايخ حديث عامّه، به «اميرالمؤمنين در حديث» لقب يافته است؛
16. حاكم نيشابورى، نگارنده كتاب المستدرك على الصّحيحين؛
17. ابن عبدالبَرّ، مؤلّف كتاب الإستيعاب؛
18. خطيب بغدادى، نويسنده كتاب تاريخ بغداد؛
19. ابونعيم اصفهانى، نگارنده كتابهاى حلية الاولياء، دلائل النّبوّة و كتابهاى ديگر؛
20. ابوبكر بيهقى، نويسنده كتاب السّنن الكبرى؛
21. بَغَوى، نگارنده كتاب مصابيح السنّة؛
22. جاراللَّه زمخشرى، مؤلّف كتاب الكشّاف؛
23. ابن عساكر دمشقى، نويسنده كتاب تاريخ مدينة دمشق؛
24. فخر رازى، نويسنده كتاب مفاتيح الغيب، معروف به تفسير كبير؛
25. ضياء مَقْدِسى، نويسنده كتاب المختاره؛
26. ابن اثير جَزَرى، نويسنده كتاب أُسْد الغابه؛
27. حافظ كبير ابوبكر هيثمى، نويسنده كتاب مجمع الزوائد؛
28. حافظ مِزّى از حافظان بزرگ اهل تسنّن، نويسنده كتاب تهذيب الكمال؛
29. حافظ ذهبى، نويسنده كتاب تلخيص المستدرك و كتابهاى ديگر؛
30. حافظ خطيب تبريزى، نويسنده كتاب مشكاة المصابيح؛
31. نظام الدين نيشابورى، نويسنده كتاب غرائب القرآن در تفسير؛
32. ابن كثير دمشقى، نگارنده كتاب تفسير القرآن العظيم معروف به تفسير ابن كثير و كتاب البداية والنّهايه در تاريخ؛
33. حافظ ابن حجر عسقلانى.
اهل تسنّن او را به «شيخ الاسلام» ملقّب ساخته و يكى از علماى بزرگ آنها به شمار مىآيد كه در نقل روايات و استدلالهايش مورد اعتماد است. او كتابهاى زيادى نوشته كه مهمترين آنها فتح البارى فى شرح صحيح البُخارى است.
34. عينى حنفى، نويسنده كتاب عمدة القارى فى شرح صحيح البُخارى؛
35. حافظ جلال الدين سيوطى، نويسنده كتابهاى بسيار و معروف؛
36. ابن حجر مكّى، نويسنده كتاب الصّواعق المحرقه؛
37. شيخ على متّقى هندى، نويسنده كتاب كنز العمّال؛
38. شيخ نور الدّين حلبى، نويسنده كتاب السيرة الحلبيّه؛
39. شاه ولىّ اللَّه دهلوى.
وى نويسنده كتابهاى بسيارى است. اهل سنّت او را «علّامه هند» ناميده، بر كتابهايش اعتماد كرده و از آنها نقل مىنمايند؛
40. شهاب الدين خفاجى.
وى شخصيّتى محقق اديب و محدّث است. او كتاب نسيم الرّياض را در شرح شفاء قاضى عياض نوشته و تعليقه مفصّلى بر تفسير بيضاوى نگاشته است كه هر دو از كتابهاى معتبر در نزد اهل سنّت هستند.
41. مرتضى زبيدى، نويسنده كتاب تاج العروس فى شرح القاموس؛
42. احمد زينى دحلان، نويسنده كتاب السّيرة الدحلانيه؛
43. شيخ محمّد عبده مصرى، نويسنده كتابهاى تفسير و شرح نهج البلاغه و آثار ديگر.
آرى، اينان از مشهورترين و معروفترين راويان «حديث غدير» در قرنهاى مختلف هستند.
چرا اهل سنّت حديث غدير را نقل نكردهاند؟
در پاسخ اين پرسش ناگزيريم اشارهاى گذرا به اين مطلب بنماييم كه اگر پژوهشگر با انصاف و آزادانديش به سندها و متنهاى «حديث غدير» توجّه نمايد، به قراين بسيارى دست مىيابد كه انگيزههاى عدم نقل و يا موانع نقل «حديث غدير» را به وضوح روشن مىسازد. ما براى نمونه با ارائه چند متن و با نقلهاى مختلف، به يكى از آن موانع اشاره مىكنيم.
يكى از راويان چنين مىگويد: ابن ابى اوفى بينايى خود را از دست داده بود. او را در راهرو خانهاش ديدم و درباره حديثى از او پرسيدم.
گفت: به راستى كه شما مردم كوفه حالاتى داريد كه نمىتوانيم برايتان احاديث را نقل نماييم.
گفتم: خداوند كارهايت را به سامان برساند! واقعيت آن است كه من از آن گروه نيستم و از طرف من مشكلى براى تو ايجاد نخواهد شد.
وقتى خاطرش از جانب من آسوده شد، گفت: كدام حديث را مىخواهى براى تو نقل كنم؟
راوى گويد: گفتم: حديث على عليه السلام در غدير خم را .... «1»
راوى ديگرى مىگويد: نزد زيد بن ارقم رفتم و به او گفتم: دامادم از تو حديثى در شأن على عليه السلام در روز غدير خم براى من نقل كرده است. من دوست دارم آن حديث را از خودت بشنوم.
زيد بن ارقم در پاسخ گفت: شما مردم عراق حالاتى داريد كه مانع از نقل حديث براى شما مىشود.
به او گفتم: از طرفِ من مشكلى براى تو ايجاد نخواهد شد.
وقتى از جانب من مطمئن شد، درخواست مرا پذيرفت و گفت:
آرى، ما در جُحْفه بوديم ... سپس واقعه را تا آخر نقل نمود.
به او گفتم: آيا رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله فرمود:
اللهمّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَن عاداهُ؟؛
خدايا! دوست بدار هر كه او را دوست بدارد و دشمن باش با كسى كه با او دشمنى ورزد.
زيد بن ارقم گفت: من آن چه را كه شنيدم به تو بازگو كردم. «2» اكنون اگر اين حديث را كه در مسند احمد از زيد بن ارقم نقل شده است، با حديثى كه در بخش پيشين از زيد بن ارقم آورديم- كه آن نيز در مسند احمد آمده بود- بسنجيد، به خوبى درمىيابيد كه در اين نقل، از بيان ذيل حديث كه همان جمله دعاى رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله
در حقّ دوستان و نفرين آن بزرگوار بر دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام است خوددارى شده است، آن جا كه فرمود:
فمن كنت مولاه، فإنَّ عليّاً مولاه، اللهمّ عاد من عاداه ووال من والاه؛
هر كه من مولا و سرپرست او هستم، پس على مولا و سرپرست اوست. خدايا! دشمن بدار هر كه با على دشمنى ورزد؛ و دوست بدار آن كه با او از در دوستى درآيد.
در حالى كه همين جمله توسّط خود زيد بن ارقم در كتاب مسند احمد- آن سان كه گذشت- موجود است.
جالب توجّه اين كه احمد بن حنبل اين دو حديث را با فاصله چند صفحه آورده است؛ ولى زيد بن ارقم در يك حديث كلام رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله را به طور كامل بيان نمىكند و از نقل دعاى پايانى حديث خوددارى مىنمايد و در حديث ديگر، كه براى شخص ديگرى بوده، حديث را با دعاى پايانى آن نقل مىنمايد.
البتّه ما به زودى متن ديگرى را از معجم كبير طبرانى، خواهيم آورد كه زيد بن ارقم اين حديث را به طور كامل و با دعاى پايانى آن براى شخص سومى بيان مىكند.
پيش از نقل روايت زيد بن ارقم از معجم كبير طبرانى، به كيفيّت نقل
زير نيز توجّه نماييد!
راوى مىگويد: به سعد بن ابى وَقّاص- كه يكى از راويان حديث غدير و از بزرگان صحابه به شمار مىرود، و به پندار اهل تسنّن يكى از ده نفرى است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله مژده بهشت به آنان داده است!- گفتم: مىخواهم درباره مطلبى از تو سؤال نمايم؛ ولى از تو تقيّه مىكنم! «3» سعد گفت: هر چه مىخواهى بپرس؛ زيرا من عموى تو هستم.
راوى گويد: گفتم: جايگاه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله در ميان شما در روز غدير چگونه بود؟ ....
سعد بن ابى وَقّاص شروع به نقل حديث نمود. «4» به شرايط حاكم بر مردم آن زمان درباره حديث غدير توجّه كنيد! به راستى با چه مشكلات و سختىهايى اين حديث را از اصحاب رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله كه در آن واقعه حضور داشتند اخذ مىكردند.
تا آن جا كه راوى مىگويد: مىخواهم مطلبى از تو بپرسم؛ ولى از تو تقيّه مىكنم!
در نقل ديگرى كه طبرانى در معجم كبير نقل كرده است اين گونه مىخوانيم. راوى مىگويد: عدّهاى در اطراف زيد بن ارقم حلقه زده بودند. شخصى در بين آنان ايستاد و گفت: آيا زيد در ميان شماست؟
گفتند: آرى، اين شخص زيد بن ارقم است.
آن شخص گفت: اى زيد! تو را به خدايى كه معبودى جز او نيست سوگند مىدهم! آيا از رسول خدا شنيدى كه درباره على فرمود:
مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَليٌّ مولاهُ، اللهمّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَنْ عادَاهُ؟
زيد گفت: آرى.
او پس از دريافت اين پاسخ از جماعت دور شد.
گويا موقعيّت اين گونه بوده است كه وقتى شخصى مىخواهد حقيقت قضيّه را دريابد، چارهاى ندارد جز اين كه پرسش خود را با سوگند همراه نمايد تا اين كه زيد بن ارقم به احترام سوگندى كه او را داده است! واقعه را همان گونه كه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله شنيده است بيان كند.
تواتر لفظى حديث غدير
با توجه به آن چه بيان شد، سند ومتن «حديث غدير» بررسى شد و دانستيم كه اين حديث از احاديث متواتر است؛ بلكه به مراتب فراتر از حدّ تواتر است. اكنون مىخواهيم اين تواتر را اثبات كنيم. تواتر- آن
سان كه در مباحث مربوط به آن آمده است- بر سه قسم است:
1. تواتر لفظى؛
2. تواتر اجمالى؛
3. تواتر معنوى.
با توجّه به اين كه گروهى از دانشمندان اهل سنّت حديث غدير را در كتابهايى كه به احاديث متواتر تعلق دارد، نقل كردهاند، روشن مىشود كه اين حديث- با همان متنى كه گذشت- داراى تواتر لفظى است كه خود نكته مهمّى است؛ زيرا دانشمندان علم حديث و درايه اهل سنّت مىگويند كه تواترِ لفظى در احاديث نبوى جدّاً اندك است، به گونهاى كه گفتهاند: فقط يك حديث متواتر لفظى داريم و آن گفتار پيامبر صلى اللَّه عليه وآله است كه مىفرمايد:
إنَّما الأعمالُ بالنيّات؛
كردارها فقط در گرو نيتهاست.
گاهى به اين حديث، حديث ديگرى نيز مىافزايند.
آنان مىگويند: احاديثى كه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله رسيده گرچه متواترند؛ ولى تواتر معنوى يا اجمالى دارند. البته اين سخن در بيشتر احاديثى كه بتوانيم به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله به طور قطع و يقين نسبت دهيم جارى است؛ ولى- هم چنان كه مشاهده مىشود و با
قراينى كه ذكر شد- «حديث غدير» از احاديث متواتر لفظى است و اين مطلب به خاطر اهميتش قابل دقّت است.
شيخ عبدالعزيز دهلوى در كتاب تحفه اثنا عشريّه، «5» مىگويد:
اگر حديثى به حدّ تواتر رسيد و صدورش از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله قطعى شد، در حكم آيه قرآن خواهد بود؛ پس همان گونه كه قرآن كريم قطعىّ الصدور و از جانب خداوند متعال است و جايز نيست واژهاى از آن رد و يا باطل شود و هر كه چنين كند كافر خواهد بود و ترديدى در اين مطلب نيست؛ چرا كه با تواتر قطعى به دست ما رسيده است؛ همان طور هر حديثى كه با سندهاى قطعى و يقينى و در حدّ تواتر از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله به ما برسد، به منزله آيهاى از آيات قرآن خواهد بود.
نتيجه كلام دهلوى پيرامون حديث غدير اين مىشود كه فرمايش رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله كه فرمود: مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَولاهُ؛ از اين جهت كه به صدور آن از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله قطع و يقين داريم؛ همانند آيهاى از آيات قرآن بوده و تكذيب و رد آن حرام است.
______________________________
(1). مناقب علىّ بن ابىطالب عليه السلام، ابن مغازلى: 16.
(2). مسند احمد: 4/ 368.
(3). توجّه داريد كه چگونه حتّى خودشان از يكديگر تقيّه مىكردند.
(4). كفاية الطّالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام: 62.
(5). اين كتاب به صورت اختصار، به زبان عربى و به قلم آلوسى بغدادى و با پاورقىهاى يكى از دشمنان دين چاپ و منتشر شده است. وى در اين پاورقىها با دشنام و كلمات نامربوط، بغض و كينه خود را به اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آن بزرگواران ابراز داشته است.
غدیر،حدیث غدیر،راوی حدیث غدیر،راویان حدیث غدیر،تواتر حدیث غدیر،تواتر حدیث،روایت غدیر،حدیث غدیر خم،غدیر خم،واقعه غدیر خم،غدیر و راویانش