اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
چكيده دلالت حديث منزلت بر خلافت اميرالمومنين علی عليه السلام
صراحت حديث منزلت در جانشينى و امامت امير مؤمنان على عليه السلام در اين نكات خلاصه مىشود:
نكته يكم: برخى از اصحاب بزرگ رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله آرزوى چنين مقامى را مىنمودند.
نكته دوم: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله در موقعيّتهاى گوناگون اين حديث را تكرار فرموده است.
نكته سوم: قراينى كه در متن حديث و نقلهاى مختلف آن وجود دارد.
قراينى از حديث
پيرامون اين واقعه شواهد و قراين بسيارى است كه ما پارهاى از اين قراين را بيان مىنماييم.
نخستين شاهد: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله در اين حديث چنين فرمود:
لابدّ أن أقيم أو تقيم.
حتماً يا بايد من در مدينه بمانم و يا تو بمانى.
از اين جمله استفاده مىشود كه در هيچ كارى كسى جز على عليه السلام نمىتواند به جاى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله بنشيند و نايب آن حضرت باشد، كارهاى او را انجام دهد، شريك و هميار او باشد و مسئوليتهاى او را به انجام رساند.
اين امر نمونههاى ديگرى نيز دارد كه از جمله مىتوان به جريان رساندن سوره برائت به اهل مكّه توسط امير مؤمنان على عليه السلام اشاره نمود.
دومين شاهد: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله فرمود:
خلّفتك أن تكون خليفتي.
تو را به جاى خود نهادم تا جانشين من باشى.
اين عبارت نيز شاهد ديگرى بر مطلب است كه شرح آن گذشت.
سومين شاهد: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله فرمود:
أنت منّي بمنزلة هارون من موسى ....
تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى ....
تا آن جا كه فرمود:
فإنّ المدينة لا تصلح إلّابي أو بك.
زيرا كه امور مدينه به غير من يا تو سامان نخواهد يافت.
حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث در المستدرك مىگويد:
سند اين حديث صحيح است؛ ولى بُخارى و مسلم آن را نقل نكردهاند.
چهارمين شاهد: پيامبر اكرم به امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
لك من الأجر مثل مالي ومالك من المغنم مثلما لي.
هر آن چه به من اجر و پاداش دهند، به تو نيز خواهند داد و هر چه غنيمت نصيب من شود، براى تو نيز همانند آن خواهد بود.
اين حديث را نويسنده كتاب الرياض النضره فى مناقب العشرة المبشره آورده است. «1» پنجمين شاهد: در يكى از نقلهاى حديث منزلت آمده است كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله به امير مؤمنان على عليه السلام چنين فرمود:
إنّه لا ينبغي أن أذهب إلّاوأنت خليفتي.
سزاوار نيست من بروم مگر آن كه تو جانشين من باشى.
به طور قطع اين حديث، حديث صحيحى است و در منابع بسيارى نقل شده است؛ از جمله در مسند احمد، «2» مسند ابى يعلى، المستدرك، «3» تاريخ مدينة دمشق، «4» تاريخ ابن كثير، «5» الإصابه «6» و ديگر منابع.
ششمين شاهد: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله فرمود:
أنت خليفتي في كلّ مؤمن بعدي. أنت منّي بمنزلة هارون من موسى وأنت خليفتي في كلّ مؤمن بعدي.
پس از من، تو جانشينِ من براى هر مؤمنى خواهى بود. تو براى من همانند هارون براى موسى هستى و تو پس از من جانشين من بر هر مؤمنى خواهى بود.
اين حديث نيز با سند صحيح در خصائص نَسائى موجود است. «7»
قراينى خارج از متن حديث
شواهدى كه خارج از متن حديث براى اين معنا گواهى مىدهد بسيار زياد است. ما حديث منزلت را از نظر سندى و دلالتى بررسى كرديم و روشن شد كه حديث منزلت، به صراحت بر خلافت و جانشينى رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله دلالت مىكند.
اگر كسى بكوشد امامت و جانشينى پس از پيامبر را در رتبه چهارم قرار دهد، بايستى ابتدا با دليلهاى قطعى، حقّانيتِ خلافت سه شيخ پيشين را اثبات كند تا بتواند اين حديث را بر رتبه چهارم پس از عثمان حمل نمايد، در غير اين صورت چنين كارى صحيح نخواهد بود.
از طرفى اين حديث عصمت امير مؤمنان على عليه السلام را ثابت مىكند. همين طور برترى آن حضرت از جهات اعلميّت و افضليّت را بر ديگران ثابت مىنمايد.
داستان اروى با معاويه
اكنون جا دارد روايتى را در اين جا نقل كنيم، گرچه سخن به درازا كشيده است. در روايتى آمده است:
اروى دختر حارث بن عبدالمطّلب بن هاشم كه پيرزن كهنسالى بود نزد معاويه آمد.
معاويه به او گفت: آفرين بر تو اى خاله! حالت چطور است؟
اروى پاسخ داد:
بخير يابن أُختي! لقد كفرت النعمة، وأسأت لابن عمّك الصحبة، وتسمّيت بغير اسمك، وأخذت غير حقّك، وكنّا أهل البيت أعظم الناس في هذا الدين بلاءاً، حتّى قبض اللَّه نبيّه مشكوراً سعيه، مرفوعاً منزلته، فوثبت علينا بعده بنو تيم وعدي وأُميّة، فابتزّونا حقّنا، ولّيتم علينا تحتجّون بقرابتكم من رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله، ونحن أقرب إليه منكم وأولى بهذا الأمر، وكنّا فيكم بمنزلة بني إسرائيل في آل فرعون، وكان علي بن أبي طالب بعد نبيّنا بمنزلة هارن من موسى.
خوبم اى پسر خواهر! امّا تو در مقابل نعمت ناسپاسى كردى و با پسرعمويت بدرفتارى نمودى، نام ديگرى را بر خود نهادى و حقّ ديگرى را گرفتى. امتحان و ابتلاى ما خانواده در اين دين از همه سختتر بود تا اين كه خدا پيامبرش را به سوى خود برد، در حالى كه از تلاشش سپاسگزارى نمود و جايگاهش را بالا برد. پس از او فرزندان قبيله تيم (ابوبكر) و عَدى (عمر) و اميّه (عثمان و معاويه) بر ما هجوم بردند و حق ما را غصب نمودند. شما بر ما مسلّط شدهايد و به خويشاوندى خود با رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله استدلال مىكنيد، در حالى كه ما از شما به پيامبر نزديكتر و به اين امر سزاوارتريم. ما در ميان شما همانند بنى اسرائيل در فرعونيان هستيم و على بن ابى طالب عليه السلام بعد از پيامبرمان همچون هارون براى موسى بود.
در اين هنگام عمرو عاص به او گفت: بس كن اى پيرزن گمراه! سخنت را كوتاه كن كه عقلت را از دست دادهاى.
اروى گفت: اى پسر نابغه! تو سخن مىگويى در حالى كه مادرت مشهورترين فاحشه مكّه بود و مزدش از همه ارزانتر بود. پنج نفر از قريشيان تو را از آنِ خود مىدانستند. از مادرت پرسيدند كه تو از كدام يك ايشان هستى.
او گفت: همه آنها نزد من مىآمدند. ببينيد بيشتر به كدام يك شباهت دارد، بچّه را از آنِ او بدانيد. ديدند از همه بيشتر به عاص بن وائل مىمانى. پس تو را فرزند او شمردند.
به ناگاه مروان گفت: پيرزن بس كن! و فقط به كارى كه به جهت آن به اين جا آمدهاى بپرداز.
اروى گفت: تو نيز اى پسر زن سبزچشم! سخن مىگويى؟
سپس به معاويه رو كرد و گفت: به خدا سوگند! جز تو كسى به اينها جرئت اهانت به مرا نداده است. به راستى تو كسى هستى كه مادرت در هنگام كشته شدن حمزه اين گونه سرود:
نحن جزيناكم بيوم بدر والحرب بعد الحرب ذات سعر
ما كان لي في عتبة من صبر وشكر وحشيّ عَلَيّ دهري
حتّى ترمّ أعظمى في قبري
ما پاسخ روز بدر را به شما داديم، جنگى كه بعد از جنگ باشد آتشين خواهد بود.
من نمىتوانستم در فراق عتبه صبر كنم. تمام زندگيم سپاسگزار وحشى هستم. تا آن هنگام كه استخوانهايم در قبر پنهان شود.
دخترعموى من در پاسخ او گفت:
خَزيتِ في بدرٍ وبعدَ بدرِ يا بنت جبّار عظيم الكفر
در جنگ بدر و بعد از بدر ذليل و خوار شدى. اى دختر ستمگرى كه كفرش بسيار عظيم است.
در اين هنگام معاويه گفت: اى خاله! آن چه گذشته خداوند بخشيده است [!] نيازت را بگو.
اروى گفت: من به تو نيازى ندارم؛ آن گاه از نزد معاويه بيرون رفت.
در روايتى آمده است: اروى در پاسخ معاويه گفت: دو هزار دينار مىخواهم تا چشمهاى جوشان در زمينى سرسبز بخرم كه براى فرزندان مستمند حارث بن عبدالمطلب باشد، دو هزار دينار ديگر براى ازدواج فقيران بنى حارث و دو هزار دينار ديگر تا از سختى روزگار آسوده شوم.
معاويه دستور داد آن چه مىخواهد به او بپردازيد.
شاهد ما از نقل اين جريان آن است كه اروى دختر عموى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله به حديث منزلت استشهاد كرده و به اين وسيله بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام استدلال مىنمايد و على عليه السلام را به هارون تشبيه كرده و هم چنين اهل بيت عليهم السلام را همانند بنى اسرائيل در فرعونيان قرار داده است.
اين روايت با اندك تفاوت در اين منابع موجود است:
العقد الفريد، المختصر فى اخبار بنى البشر، روضة المناظر نگارش ابن شحنه حنفى كه از كتابهاى تاريخى معتبر است. «8» آرى، اين گونه دلالت حديث شريف منزلت پايان يافت و به تمامى اشكالهاى علمى پاسخ داده شد كه همه سپاسها از آنِ خداوند يكتاست.
______________________________
(1). الرياض النضره: 3/ 119.
(2). مسند احمد: 1/ 545، حديث 3052.
(3). المستدرك: 3/ 133 و 134.
(4). تاريخ مدينة دمشق: ترجمه امام على عليه السلام، 1/ 209، حديث 251.
(5). البداية والنهايه: 7/ 338.
(6). الإصابه: 4/ 270.
(7). خصائص نَسائى: 49 و 50.
(8). العقد الفريد: 2/ 119، المختصر فى اخبار بنى البشر: 1/ 188، روضة المناظر، حاشية تاريخ ابن كثير، وقايع سال 60 ه.
نگاهي به حديث منزلت - آيت الله سيد علي حسيني ميلاني
دلالت،دلالت بر حدیث منزلت،امیرالمومنین علی،علی علیه السلام،چکیده،چکیده دلالت،منزلت بر خلافت،دلالت های حدیث،علت حدیث منزلت،سبب حدیث منزلت،منزلت چیست؟