اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
شبهه اول : عدم دلالت حديث بر اینکه علی(ع) در همه جهات شبیه هارون است
نخستين اشكال علمى كه از جانب مخالفان حديث منزلت وارد شده چنين است:
آنها مىگويند: نمىتوان از اين حديث به طور عموم استفاده كرد كه على عليه السلام در همه جهات شبيه هارون است و با اين بيان، مشابهت بين اين دو فقط با يك شباهت نيز تمام و اين حديث صحيح خواهد بود؛ با اين وجود ما نمىپذيريم كه على عليه السلام در همه مقامات و منازل نسبت به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله به مانند هارون براى موسى باشد.
خلاصه اشكال نخست آن بود كه تشابه امير مؤمنان على عليه السلام با جناب هارون در همه منزلتها و مقامها نيست، و اين تشابه عموميّت ندارد تا جميع منزلتها و مقامهاى هارون را شامل شود.
در پاسخ مىگوييم: در اين حديث شريف دو عبارت وجود دارد كه روشنگر معناى آن است:
1. عبارت «أنت منّي بمنزلة هارون».
در اين عبارت اسم جنس يعنى «منزلة» به عَلَم كه همان «هارون» است اضافه شده است.
2. عبارت استثنا؛ يعنى «إلّا أنّه لا نبيّ بعدي».
با اين استثنا پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله تنها مقام و منزلت نبوّت را از ساير مقامهايى كه امير مؤمنان على عليه السلام دارد، خارج كرده است.
همين استثنا نشانگر آن است كه مقامهاى هارون متعدّد بوده و فقط يكى از آن مقامها در مورد امير مؤمنان على عليه السلام استثنا شده است.
با مراجعه به كتابهاى علم اصول فقه، بلاغت و ادبيات خواهيم ديد كه به صراحت بيان شده كه استثنا معيار و ملاك عموم است؛ يعنى هر گاه در جملهاى استثنا آمده باشد، دليل بر آن است كه آن جمله عموميّت دارد و حكمش فراگير است و تنها يك مورد از آن عموم استثنا شده است.
هم چنين در اين كتابها تصريح شده كه اسم جنس مضاف از الفاظ عموم است. با وجود اين آيا جايى براى اشكال باقى مىماند؟
بنا بر اين، در اين حديث «بمنزلة هارون» اسم جنس مضاف و از صيغههاى عموم است. هم چنين اين حديث با داشتن جمله استثنا كه آن هم معيار عموم است تصريح در عموم خواهد داشت؛ يعنى امير مؤمنان على عليه السلام در تمامى مقامها و منزلتهاى حضرت هارون همانند او خواهد بود، مگر منصب پيامبرى.
نكته جالب توجّه اين است كه اين حديث در تمامى منابع به همين كيفيّت نقل شده است؛ يعنى اين دو قرينه در تمامى متون حديث وجود دارد كه «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلّاأنّه لا نبيّ بعدي».
بنا بر اين هيچ احتمالى بر اين كه منظور پيامبر صلى اللَّه عليه وآله از اين حديث عموم نبوده باقى نخواهد ماند و حديث تصريح در مطلب داشته و از اين رو بناى اين اشكال و ايراد از اساس فرو مىريزد و به كلّى مردود مىشود.
ديدگاه دانشمندان فن
ابن حاجب از بزرگان و پيشوايان علم اصول و ادبيات عرب، در كتاب مختصر الاصول- كه شرح و تعليقهاى بسيارى بر آن نوشته شده و يكى از كتابهاى درسى حوزههاى علميه بوده است- چنين مىنويسد:
صيغههايى كه نزد محققان براى عموم وضع شده است عبارتند از: اسم شرط، اسم استفهام، موصولها، جمعهايى كه داراى الف و لام جنس هستند نه عهد و اسم جنس معرفه شده به الف و لام يا به اضافه. «1»
پژوهشگرانى كه در پى مدارك و مستندات بيشترى هستند مىتوانند به كتابهاى ادبى نظير كتاب الأشباه والنظائر نگارش جلال الدين سيوطى و الكافية فى علم النحو با شرح محقّق جامى كه به نام الفوائد الضيائيّه معروف است، مراجعه كنند. اين كتاب نيز تا اين اواخر در حوزهها علميّه تدريس مىشده است.
از كتابهاى اصولى نيز به كتاب المنهاج نگارش قاضى بيضاوى و شرحهايى كه بر آن نوشته شده مىتوان مراجعه كرد.
هم چنين كتاب فواتح الرحموت فى شرح مسلّم الثبوت را مىتوان ملاحظه نمود، اين از كتابهاى معتبر و مشهور اهل تسنّن در علم اصول فقه است.
از كتابهاى علم بلاغت المطوّل فى شرح التلخيص و مختصر المعانى فى شرح التلخيص نگارش تفتازانى را مىتوان ديد، اين دو كتاب در حوزههاى علميه تدريس مىشود. هم چنين كتابهاى ديگرى كه در موضوع علم اصول فقه، نحو و بلاغت نگاشته شدهاند.
در مورد استثنا هم پيشگامان علم اصول فقه همگى تصريح كردهاند كه معيار عموم وجود استثنا است.
اين مطلب در كتاب منهاج الوصول الى علم الاصول تأليف قاضى بيضاوى و نيز در شرحهايى كه بر اين كتاب نوشته شده، مانند شرح ابن امام الكامليه و ديگر شرحها آمده است.
بنا بر اين هر چه كه استثنا از آن صحيح باشد و محصور در افراد خاصّى نباشد، عام خواهد بود و در حديث شريف منزلت نيز استثنا وجود دارد.
ممكن است گفته شود: چون اين حديث اختصاص به غزوه تبوك دارد، بايد از عموميت حديث صرف نظر كنيم؛ چرا كه اگر شاهد يا دليلى بر تخصيص باشد، ديگر لفظ بر عموم دلالت نخواهد كرد.
بنا بر اين، حديث منزلت فقط بيانگر جانشينى امير مؤمنان على عليه السلام براى باقى ماندگان در مدينه خواهد بود، تا به امور كودكان، زنان و ناتوانان- آن چنان كه ابن تيميّه مىگويد- رسيدگى كند، نه بيش از اين.
روشن است كه اين اشكال و اين ادّعا صحيح نيست؛ زيرا- همان طور كه خواهيم گفت- حديث منزلت در غير جنگ تبوك نيز از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله روايت شده است.
هم چنين گفته شده كه آن گاه استثنا بر عموميّت جمله سابق خود دلالت مىكند كه استثناى متّصل باشد، در حالى كه اين استثناى منقطع است؛ زيرا آن چه در اين حديث استثنا شده يك جمله خبرى است و امكان ندارد استثناى جمله خبرى استثناى متّصل باشد.
در پاسخ مىگوييم كه مطالب مطرح شده بحثهاى علمى هستند
كه شايد پژوهشگران حقايق كم و بيش از آنها آگاهند. اين اشكال صورت زيبايى دارد كه اگر كلام صحيحى باشد، ديگر نمىتوان به وجود استثنا در حديث بر عموميّت آن استدلال كرد. اين اشكال را نويسنده تحفة اثنا عشريه ذكر كرده است. «2» اما زمانى كه به متنهاى حديث مراجعه مىكنيم، مىبينيم در بعضى از آنها آن چه كه پس از حرف «إلّا» استثنا شده، واژه «النبوّة» است نه جمله خبرى.
از طرفى سند اين حديث- يا اين احاديث- كه به اين صورت نقل شده معتبر است. ابن كثير دمشقى از كسانى است كه در كتاب تاريخى البدايه والنّهايه بر صحّت سند اين حديث تصريح كرده است. «3» افزون بر اين در نزد اهل تسنّن مسلّم است كه در علم اصول و بلاغت اصل اوّلى در استثنا، متّصل بودن آن است.
بديهى است كه دست برداشتن از اين اصل، صحيح نيست، مگر زمانى كه دليل و قرينهاى بر آن باشد.
صاحب تحفه خواسته استثنايى را كه به صورت جمله خبرى است قرينهاى بر چشمپوشى از آن اصل اوّلى بداند، كه ما در پاسخ گفتيم كه مستثنا به صورت اسم آمده است نه جمله خبرى.
براى آگاهى از تعبيرها و تصريحات اهل تسنّن- در اين زمينه كه اصل اوّلى در استثنا متّصل بودن آن است نه منقطع بودن- مىتوانيد به كتاب مطوّل مراجعه كنيد؛ همان كتابى كه در دسترس و كتابى درسى در حوزه علميه است. «4» هم چنين مىتوانيد به كتاب كشف الاسرار در شرح اصول بزدوى، نگارش شيخ عبدالعزيز بُخارى نيز مراجعه كنيد كه يكى از منابع اهل سنّت در علم اصول است. «5» همين طور ابن حاجب در كتاب مختصر الاصول بر اين مطلب تصريح كرده است، «6» حتّى اگر به شرحهاى حديث مراجعه كنيد خواهيد ديد كه شارحان محدّث اين حديث نيز تصريح مىكنند كه اين استثنا متّصل است نه منقطع.
به عنوان نمونه به آن چه كه قسطلانى در ارشاد السارى «7» آورده است و نيز به فيض القدير فى شرح الجامع الصغير مىتوان مراجعه نمود.
با توجّه به اين نكات، اشكال و ايراد نخست از بين خواهد رفت و دلالت حديث بر تمامى منزلتها و مقامها تمام خواهد بود.
البتّه آن چه در اين جا بيان شد، مباحث فنّى و تخصّصى بود كه در خور توجّه و دقت بيشترى است و نياز به تسلّط بر قواعد و اصطلاحات علمى ويژهاى دارد.
______________________________
(1). المختصر (بيان المختصر 2): 111.
(2). تحفه اثنا عشريه: 211.
(3). البدايه والنهايه: 7/ 340.
(4). المطوّل: 204- 224.
(5). كشف الاسرار: 3/ 178.
(6). مختصر (بيان مختصر 2): 246.
(7). ارشاد السارى: 6/ 117 و 118.
نگاهي به حديث منزلت - آيت الله سيد علي حسيني ميلاني
شبهه،حدیث منزلت،شباهت هارون،شباهت هارون به علی،دلیل شباهت هارون،علی علیه السلام،پاسخ به شبهه،پاسخ به شبهات،پاسخ به شبهه ها،جواب به شبهه