اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
حديث منزلت دليل بر چيست؟ - حضرت هارون در قرآن
دلالت هاى حديث منزلت
نگاهى به مقامات حضرت هارون در قرآن
پيش از آن كه به بررسى دلالتهاى حديث منزلت بپردازيم، لازم است به مقامات حضرت هارون عليه السلام نگاهى بنماييم و بدانيم آن حضرت چه مقامها و منزلتهايى نسبت به موسى عليه السلام داشته، تا معلوم شود كه على عليه السلام چه منزلتها و مقامهايى در رابطه با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله دارد.
براى آگاهى از اين مطلب بايد به قرآن كريم مراجعه كنيم تا از مقامات حضرت هارون آگاه شويم؛ چرا كه با بررسى آيات قرآن، به خوبى استفاده مىشود كه جناب هارون داراى اين مقامها بوده است:
1. نبوّت
نخستين مقام حضرت هارون مقام پيامبرى بود. خداوند متعال مىفرمايد:
«وَوَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا». «1»
و ما از رحمت خويش به او (موسى عليه السلام)، برادرش هارون را- كه پيامبر بود- عطا كرديم.
2. وزارت
دومين مقام حضرت هارون مقام وزارت بود. وزير كسى است كه بار سنگين مسئوليّت امير را بر دوش كشيده و متصدّى انجام آن شود.
اين مقام را خداوند متعال از زبان موسى عليه السلام اين گونه بيان مىفرمايد كه موسى عليه السلام به خداوند متعال عرضه داشت:
«وَاجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أَهْلي* هارُونَ أَخي». «2»
و براى من از خاندانم وزيرى قرار بده، برادرم هارون را.
هم چنين خداوند متعال در سوره فرقان پيرامون اين مقام مىفرمايد:
«وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَجَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيرًا». «3»
و هر آينه ما به موسى كتاب داديم و برادرش هارون را وزيرش قرار داديم.
در سوره قصص نيز سخن از وزارت هارون به ميان آمده است، آن جا كه از زبان موسى عليه السلام نقل مىكند و مىفرمايد:
«وَأَخي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنّي لِسانًا فَأَرْسِلْهُ مَعي رِدْءًا يُصَدِّقُني». «4»
و برادرم هارون، زبانش از من گوياتر است. پس او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند.
3. خلافت و جانشينى
يكى ديگر از مقامهاى حضرت هارون، مقام خلافت و جانشينى او از موسى عليه السلام است. خداوند اين مقام را چنين بيان مىفرمايد:
«وَقالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ». «5»
و موسى به برادرش هارون گفت: در ميان قومم جانشين من باش و (امور آنها را) اصلاح كن و از راه مفسدان پيروى نكن.
4، 5 و 6. اخوت، مشاركت در رسالت، تكيه گاه محكم
چهارمين، پنجمين و ششمين مقام حضرت هارون از منظر قرآن، مقام خويشاوندى او با حضرت موسى عليه السلام است و اين كه هارون در رسالت حضرت موسى شريك بوده و تكيه گاه او بوده است.
حضرت موسى عليه السلام از خداوند چنين درخواست كرد:
«وَاجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أَهْلي* هارُونَ أَخي* اشْدُدْ بِهِ أَزْري* وَأَشْرِكْهُ في أَمْري». «6»
و براى من وزيرى از خاندانم قرار بده، برادرم هارون را. و او را تكيهگاه محكمى براى من قرار داده و در كار من شريك گردان.
نگاهى به مقامها و منزلتهاى على(عليه السلام)
طبق آن چه كه در حديث منزلت آمده است، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله با اين بيان، تمامى مقامها و منزلتهاى هارون را- كه قرآن براى او اثبات كرده و موارد ديگرى كه به زودى خواهيم گفت- براى امير مؤمنان على عليه السلام اثبات نموده است؛ مگر منصب نبوّت و پيامبرى.
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله در اين حديث، تمام مناصب هارون- حتى نبوّت و پيامبرى- را به طور مطلق بيان فرمود؛ ولى اين منصب را استثنا نمود؛ چرا كه ضرورت ايجاب مىكند كه پيامبرى بعد از او نخواهد بود.
بنا بر اين هر منزلتى جز منصب نبوّت كه براى هارون ثابت شده، براى حضرت على عليه السلام نيز ثابت خواهد شد. در توضيح اين موضوع مىگوييم:
تنها تفاوت ميان مقامات و منازل معنوى بين على عليه السلام و هارون اين است كه على عليه السلام پيامبر نيست؛ ولى آن حضرت برخى از خصوصيّات و اوصافش را در خطبه قاصعه اين گونه بيان كرده و مىفرمايد:
ولقد علمتم موضعي من رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله بالقرابة القريبة والمنزلة الخصيصة، وضعني في حجره وأنا ولد، يضمّني إلى صدره ويكنفني في فراشه ويمسّني جسده ويشمّني عرفه، وكان يمضغ الشيء ثمّ يلقمنيه، وما وجد لي كذبة بقول ولا خطلة في فعل، ولقد قرن اللَّه به صلى اللَّه عليه وآله من لدن أن كان فطيماً أعظم ملك من ملائكته، يسلك به طريق المكارم ومحاسن أخلاق العالم، ليله ونهاره.
ولقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل أثر أمّه، يرفع لي في كلّ يوم من أخلاقه عَلَما، ويأمرني بالإقتداء به.
ولقد كان يجاور في كلّ سنة بحراء، فأراه ولا يراه غيري، ولم يجمع بيت واحد يومئذٍ في الإسلام غير رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله وخديجة وأنا ثالثهما؛
شما از موقعيت من نسبت به رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله در خويشاوندى نزديك آگاهيد و مقام و منزلت ويژه مرا مىدانيد.
پيامبر مرا در اتاق خويش مىنشاند در حالى كه كودك بودم.
مرا در آغوش خود مىگرفت و در بستر مخصوص خود مىخوابانيد و مرا از خود جدا نمىكرد.
و بوى خوش خويش را به من مىبويانيد، و لقمه را مىجويد آن گاه در دهان من مىنهاد.
هرگز دروغى در گفتار من و اشتباهى در كردارم نيافت. از همان لحظهاى كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشته خود را مأمور تربيت پيامبر صلى اللَّه عليه وآله كرد تا شب و روز او را به راههاى بزرگوارى، راستى و اخلاق
نيكو راهنمايى كند. من همواره با پيامبر صلى اللَّه عليه وآله بودم.
پيامبر هر روز نشانه تازهاى از اخلاقش برايم آشكار مىنمود و به من فرمان مىداد كه به او اقتدا كنم. هر سال مدّتى را در غار حراء مىگذراند، تنها من او را مشاهده مىكردم و غير من او را نمىديد.
در آن روزها، در هيچ خانهاى اسلام راه نيافت مگر خانه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله كه خديجه عليها السلام هم در آن بود و من سومين آنها بودم.
اين فراز را به دقّت بنگر كه حضرتش مىفرمايد:
أرى نور الوحي والرسالة وأشمّ ريح النبوّة، ولقد سمعت رنّة الشيطان حين نزل الوحي عليه، فقلت: يا رسول اللَّه! ما هذه الرنّة؟
فقال: هذا الشيطان قد أيس من عبادته؛
من نور وحى و رسالت را مىديدم و بوى نبوّت را استشمام مىكردم. هنگامى كه بر آن حضرت وحى نازل شد، من ناله شيطان را شنيدم، گفتم: اى رسول خدا! اين ناله چيست؟
فرمود: اين شيطان است كه از عبادت خويش مأيوس گرديده است.
اكنون به دقّت سخن پيامبر به على عليهما السلام را ملاحظه كنيد كه فرمود:
إنّك تسمع ما أسمع وترى ما أرى إلّاأنّك لست بنبيّ ولكنّك وزير وإنّك لعلى خير؛ «7»
به راستى آن چه را من مىشنوم تو مىشنوى و آن چه را مىبينم تو مىبينى، جز اين كه تو پيامبر نيستى؛ بلكه وزير من بوده و به راه خير مىروى.
با تأمّل در اين جملات به خوبى روشن مىشود كه چگونه آيات قرآن با احاديث پيامبر و سخن امير مؤمنان على عليه السلام در خطبه قاصعه هماهنگ است. هر چند حضرت على عليه السلام پيامبر نيست؛ ولى نور وحى و رسالت را ديده و بوى نبوّت را استشمام كرده است.
اكنون مىپرسيم: آيا فكر مىكنيد اين مقام و رتبه امير مؤمنان على عليه السلام با مقام و منزلت همه صحابه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله قابل مقايسه است؟
آيا اگر تمامى درجات و كمالات اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه وآله را در يك كفّه ترازو قرار دهيم و اين مقام و منزلت امير مؤمنان على عليه السلام را در كفّه ديگر، گمان مىكنيد با هم برابرى كنند؟
بنا بر اين چگونه برخى مىخواهند پارهاى از آن فضايل خيالى را بر اين مقام و منقبت والا برترى دهند؟
حضرت على عليه السلام پيامبر نبود؛ اما بوى نبوّت را استشمام كرده بود. به راستى اگر با دقّت بنگريم اين عبارت چه معنايى دارد؟
معنايى بس ژرف و دقيق دارد كه عقلها و فهمهاى ما از درك آن ناتوان است ....
آرى على عليه السلام پيامبر نيست؛ اما وزير است. وزير براى چه شخصيّتى؟
براى پيامبرى كه شريفترين و والاترين پيامبران، اشرف مرسلين، بزرگوارترين آنها و نزديكترين آنها به خداوند سبحان است.
بنا بر اين وزارت چنين شخصيتى با وزارت حضرت موسى عليه السلام بسيار متفاوت است؛ از اين رو كجا هارون به اين مقام و مرتبه مىتواند برسد؟
اكنون سخن ما در برترى امير مؤمنان على عليه السلام بر هارون نيست؛ بلكه سخن در آن است كه بين او و ابوبكر كدام سزاوار خلافت رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله هستند؟
______________________________
(1). سوره مريم: آيه 53.
(2). سوره طه: آيات 29 و 30.
(3). سوره فرقان: آيه 35.
(4). سوره قصص: آيه 34.
(5). سوره اعراف: آيه 142.
(6). سوره طه: آيات 31 و 33.
(7). نهج البلاغه: 2/ 182، خطبه 193.
نگاهي به حديث منزلت - آيت الله سيد علي حسيني ميلاني
حدیث منزلت،دلالت های حدیث منزلت،دلیل حدیث منزلت،حدیث منزلت دلیل بر چیست،هارون در قرآن،حضرت هارون،هارون،قرآن و هارون،هارون کیست؟،هارون که بود