12بند محتشم کاشانی
چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید
جوش از زمین به ذروه ي عرش برین رسید
نزدیک شد ، که خانه ی ایمان شود خراب
از بس شکستها ، که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان ، بر زمین زدند
طوفان به آسمان ، ز غبار زمین رسید
باد، آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه ، بر فلک هفتمین رسید
یک باره جامه ، در خم گردون ، به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روح الامین رسید
کرد این خیال ، وهم غلط کار ، کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین ، رسید
هست از ملال ، گرچه بری ، ذات ذوالجلال
او در دل است و ، هیچ دلی ، نیست بی ملال
چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید،جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید،پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش،از انبیا به حضرت روح الامین رسید،تا دامن جلال جهان آفرین رسید،طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
12بند محتشم کاشانی